برخورد نادرست «رشيدالدين ميبدی» با تأويل، يكی از مواردی است كه میتوان با توجه به آن، تفسير «كشفالاسرار» او را مورد نقد قرار داد. فرو رفتنش در مكتب اهل حديث او را به چنان افراطی كشانده بود كه حتی عقيدهای مانند تجسيم را میپذيرفت.
در مورد تفسير «كشفالاسرار» بايد گفت كه آگاهیهای دقيق و زيادی از زندگی مؤلف تفسير كشفالاسرار در دست نيست. «ابوالفضل احمد بن ابیسعيد بن محمد بن احمد بن مهريزد ميبدی» نام كامل اوست كه در شهر ميبد متولد شده است. براساس اطلاعاتی كه «ايرج افشار» ارائه كرده است، وی فرزند «جمالالاسلام ابیسعيد بن احمد بن مهريزد»، متوفی 480 هـ.ق. است. القاب او «شيخالاسلام»، «رشيدالدين» و «فخرالاسلام» است.
تفسير آيه 10 سوره فتح و يا آيه 5 سوره طه از نمونه اياتی است كه ميبدی با تأكيد بر معنای ظاهری چنين آياتی ما را با اشكالت متعددی مواجه میكند؛ اگر چه اين شيوه غالبا در تفسيری كشف الاسرار وجود دارد؛ اما بدون شك نمیتوان از روش تفسيری مفسير عارفی چون ميبدی سخن گفت، ولی به نكته مذكور توجه نداشت |
او از دانشمندان به نام و مورد احترام جامعه خويش بوده است. برخی بر اين باورند كه وی در هرات زندگی میكرده و از فيض محضر و درس تفسير و عرفان پير هرات، خواجه عبدالله انصاری هروی بهرهمند شده است، اما به دليل آنكه در هيچجا خود ميبدی به چنين نكتهای اشاره نمیكند، بنابراين قبول اين سخن اطمينانآور به نظر نمیرسد.
براساس آنچه درباره او گفتهاند و نوشتهاند، اين نكته را هم بايد افزود كه ميبدی از واعظان و مجلسگويان عصر خود به شمار میآمد. از تاريخ وفات اين عارف، اطلاعی در دست نيست و مزار او هم معلوم نيست. كشفالاسرار از شاهكارهای مهم عرفان و ادب فارسی است. ميبدی در اين بخش به تأويل آيات قرآن پرداخته است. به تعبير خود او روش او بر لسان اهل اشارت و بر ذوق جوانمردان طريقت است. بيان اشارات و لطايف قرآنی در قالب بخشی خاص، بيانگر حسن سليقه مفسر و نيز تفاوت تفسير و تأويل از نظر اوست. تفسير عرفانی در كشفالاسرار از چنان بلندايی برخوردار است كه به تعبير يكی از محققان، «گلگشتی است جانفزا از ذوق و كلام و حال و احوال عارفان و مشايخ، دريايی است َآرام كه آسمان زيبای انديشه عرفان را در آيينه زلال خويش مینمايد و در ژرفای آن در دانههای شعر و شعور موج میزند.»
ويژگیهای اساسی بخش سوم تفسير «كشف الاسرار» را میتوان در نثر آهنگين اين تفسير دانست كه با هدف بازشناساندن هر چه بيشتر زيبايیهای خود قرآن كريم قوام يافته است، از وجوه ممتاز اين تفسير به شمار میرود. اين مفسر هر جا كه بيت يا ابياتی را در توضيح مقصود، مؤثر و مناسب مقال تشخيص داده است، از آوردنش دريغ نكرده كه خود اين، لطف و زيبايی آن را مضاعف ساخته است.
از ويژگیهای ديگر اين نوع تفسير، تفسير آيات قرآن، بر مذاق و مشرب عارفان و صوفيان است. او گفتارهای فراوانی از ارباب بصيرت آورده است. تكيه اصلی كلام او، سخنان، افادات و افاضات پير هرات، خواجه عبدالله انصاری است. البته از ديگر مشايخ و عارفان نيز سخنانی را میآورد؛ اما بيشتر عبارات اين بخش مستفاد از كلام اين پيرو مرشد است كه ميبدی به او سخت عشق و ارادت میورزيده است.
روش ميبدی اين گونه است كه يكی از آياتی را كه قبلا ترجمه و تفسير كرده و مضمونش مناسب با مباحث عرفانی است گزينش كرده و با توجيهات صوفيانه و ذوقی با نثری مسجع و موزون در اطرافش قلم فرسايی میكند. در اين بخش است كه خواننده مطالبی ذوقپسند و لطايف شيرين و اشعاری از بزرگان عارف همچون «سنايی» را ملاحظه میكند.
ويژگی سوم اين بخش وجه تمايزی است كه با تفسير به معنای مصطلح آن دارد. در توضيح اين مطلب بايد گفت كه اگر بتوان بين اشارات و لطايف قرآنی كه ميبدی به زعم خود به ذوق جوانمردان طريقت ارائه میكند، با تأويل مذموم تمايز قائل شد، اين تفاسير در حكم ذوقيات لطيفی خواهد بود كه اين تفسير را در مقايسه با ديگر تفاسير عرفانی به نوعی، رجحان و برتری بخشيده است.
مثلا ميبدی در تعريف مفهوم قرب از نظر خواجه عبدالله انصاری میگويد كه پير طريقت گفت: «اگر مردمان نور قرب ببينند، همه بسوزند و زخارف نور قرب در خود ببيند بسوزد. علم قرب در ميان زبان و گوش نگنجد كه آن راهی تنگ است و از همراهی آب و گل، زبان قرب را تنگ است هرگه كه قرب روی كرد، عالم و آدم را چه جای درنگ است تا با تو توئی، ترا بدين حرف چه كار كين عين حياتست و ز عالم بيزار.»
و يا مثلا در تعريف عارف و غير عارف مینويسد: «ار مزدور را بهشت باقی حظ است، عارف از دوست در آرزوی يك لحظه است. از مزدور در بند زيبان و سود است. عارف سوخته به آتش بی دود است. ار مزدور از بين دوزخ در گداز است. سر عارف سرتا سر همه ناز است.» و يا در معنای اميد عارف مینويسد: «هر كس را اميدی و اميد عارف ديدار. عارف را بی ديدار نه به مزد حاجت است، نه با بهشت كار. همگان بر زندگانی عاشقاند و مرگ بر ايشان دشوار، عارف به مرگ بهشت كار همگان بر زندگانی عاشقاند و مرگ بر ايشان دشوار، عارف به مرگ محتاج است و بر اميد ديدار، گوش به لذت سماع برخوردار، لب حق مهر را وام گذار، ديده آراسته روز ديدار، جان از شراب وجود مستی خمار.»
ميبدی عارف و اهل ذوق است و بر آن است كه آيات را بر مذاق صوفيان تفسير كند. عدهای معتقدند كه ارزش ادبی و ذوقی كتاب بر ارزش تفسيری آن در اين بخش مقدم است. تأويلات او گاه متكلفانه و بعيد به نظر میرسد؛ زيرا با قصد تأييد مكتب تصوف صورت گرفته است |
ميبدی عارف و اهل ذوق است و بر آن است كه آيات را بر مذاق صوفيان تفسير كند. عدهای معتقدند كه ارزش ادبی و ذوقی كتاب بر ارزش تفسيری آن در اين بخش مقدم است. تأويلات او گاه متكلفانه و بعيد به نظر میرسد؛ زيرا با قصد تأييد مكتب تصوف صورت گرفته است. ميبدی در زمانی زندگی میكرد كه مجادلات مذهبی به شدت رواج داشت و هر فرقهای برای اثبات حقانيت خود از مدارك شرعی مانند آيات قرآن و يا حديث كمك میگرفت و بر آن بود تا عقايد خود را اثبات كند.
ميبدی نيز، اگر نگوييم در همه مواضع، دستكم در برخی مواضع تفسير خود، آيات را به منظور تطبيق با اصول عرفان و تصوف به كار گرفته است. آنچه كه در بخش تفسيری «كشفالاسرار»؛ به چشم میخورد گواه روشنی است بر اينكه منقولات و احاديث برای ميبدی از اصالت و اعتبار درجه اول برخوردار است. استفاده از روايت برای تبيين معنا و مقصود يك آيه طبعا ارزشمند و مفيد ارزيابی میشود، چون سنت مفسر قرآن است.
اما نكتهای كه نبايد از ذكر آن غفلت ورزيد، وجود روايات ضعيف و يا مجعولی است كه در تفاسير راه يافته و از اصالت و ارزش آنها به شدت كاسته است. همچنانكه گفته شد، احاديث صحاح يا به قول خود او «ثقات» برای ميبدی مهم است و به كار تفسير میآيد، اما مروری بر روايات كتاب يا مواضع داستانی اين تفسير و نيز مقايسه آن با ديگر تفاسير، نشان میدهد اين ادعا واقعا بی دليل و جنبههای ارزيابی، نقد و گزينش حديث در اين تفسير بسيار ضعيف است. او چونان يك فقيه محقق نيست كه پس از نظر در سلسله اسناد حديث و تنقيح آن، به ذكر خبر بپردازد. بسياری از اخبار او در ترازوی خرد، وزنی ندارد و با موازين علم درايت و يا قواعد رجالی، انتسابشان به پيامبر(ص) درست به نظر نمیرسد.
برخورد نادرست ميبدی با تأويل، يكی ديگر از مواردی است كه میتوان با توجه به آن، اين تفسير را مورد نقد قرار داد. فرو رفتنش در مكتب اهل حديث او را به چنان افراطی كشانده بود كه حتی عقيدهای مانند تجسيم را میپذيرفت. او خود اعتراف میكند كه جزو اصحاب حديث بوده كه ويژگی آن گرايش به ظواهر و اجتناب از تأويلجويی است. بديهی است چنين نگرشی در برخورد با آيات قرآن مردود است. اين رويه به معنای تعطيل كردن قوه عقل است. ضرورت تأويل برخی آيات متشابه از طريق ارجاع به آيات محكم بر هيچ خردمندی پوشيده نيست.
مثلا تفسير آيه 10 سوره فتح «إِنَّ الَّذِينَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا یَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا: در حقيقت كسانى كه با تو بيعت مىكنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مىكنند. دستخدا بالاى دستهاى آنان است، پس هر كه پيمانشكنى كند تنها به زيان خود پيمان مىشكند و هر كه بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مىبخشد.» و يا آيه 5 سوره طه از نمونه اين آيات است. تأكيد بر معنای ظاهری چنين آياتی ما را با اشكالت متعددی مواجه میكند؛ اگر چه اين شيوه غالبا در تفسيری كشف الاسرار وجود دارد؛ اما بدون شك نمیتوان از روش تفسيری مفسر عارفی چون ميبدی سخن گفت، ولی به نكته مذكور توجه نداشت.*
*منابع: پژوهشی در جريانشناسی تفسير عرفانی، محسن قاسمپور، انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری ثمين؛ تفسير و مفسران، محمدهادی معرفت.