گروه انديشه: تأويل آيات قرآن، خروج از معنای ظاهر آيات و ورود به ساحتهای باطنی آيات قرآن كريم ـ با اختلاف مشاربی كه دارد ـ است.
استاد «منوچهر صدوقیسها»* از پژوهشگران فلسفه و عرفان اسلامی، در باب محاسن و معايب تفسير و تأويل عرفانی با بيان مطلب فوق، گفت: واقعيت آن است كه در باب آيات قرآن كريم، سه عنوان اساسی وجود دارد: تنزيل، تفسير و تأويل كه هر سه از اصطلاحات قرآنی هستند. هم تنزيل با مشتقات و مادهاش، هم تفسير و هم تأويل.
وی افزود: تأويل تنها يك بار در قرآن آمده است. كلمه «تفسير» 17 بار در قرآن آمده است و تنزيل در قرآن با ماده و مشتقاتش: اتنزال، تنزيل، نزّل و نزل و ... بسيار فراوان است. تنزيل در عرف عرفای اسلامی و مفسرين عبارت است از همين الفاظ آيات.
نويسنده كتاب «تاريخ حكمای متأخر ايران» گفت: شما وقتی يك آيه شريفه را میخوانيد، مثلا: «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وإِیَّاكَ نَسْتَعِينُ» كه مشتمل بر حروف است، به اعتباری به آن تنزيل گفته میشود. يك مرتبه بالاتر از آن تفسير است، اما در تفسير، عقايد مختلف است، مثل اكثر مسائل ديگر.
صدوقی سها ادامه داد: جامعترين تعريفی كه من ديدم، از استاد بنده، آيتالله «سيدمحمدكاظم عصار (ره)» ـ از بزرگان عرفا و فلاسفه معاصر ايران ـ است كه میفرمودند: تفسير در واقع كشف معانی آيات الهی است در حد توان بشری. اين قيد (در حد توان بشری)، خيلی مهم است.
وی افزود: همان طوری كه در تعريف حكمت گفته میشود: «هی العلم باحوال الحقايق الأعيان الموجودات إلی قدر طاقةالبشريه»، اينجا هم آقای عصار، «إلی قدر طاقةالبشريه» را اضافه كردند؛ البته از قدما افرادی بودند كه اين قيد را داشتند.
از شرايط تأويل اين است كه معنای باطنی، معنای ظاهری را از بين نبرد، تأويلی درست است كه در طول معنای ظاهر باشد |
وی در ادامه سخنانش گفت: به هر حال تفسير، تقريبا در ساحت كلاسيك عبارت است از: آشكار كردن معانی الفاظ. خود لفظ يعنی تنزيل و تبيين معانی الفاظ يعنی تفسير. اما در مرحله سوم پای تأويل به ميان میآيد. تأويل معركه آرا است كه مخالفان و موافقان نظرات مختلفی را در اين زمينه ابراز داشتهاند.
مصحح كتاب «اسرارالحكم» گفت: در خود قرآن كريم، «تأويل» به يك معنا نيست. شايد بتوان گفت تأويل مشترك لفظی است؛ يعنی يك لفظ است به معانی مختلف و متعدد. ظاهر اين است كه در خود قرآن، تأويل به يك معنا نيست، بلكه به چند معناست. به اعتباری میتوان گفت مشترك لفظی است.
وی در بيان تفاوت تأويل و تفسير گفت: اگر بخواهيم به معنی جامعی دست پيدا كنيم، تأويل در ساحت عرف مفسرين (تعريف كلاسيك) عبارت است از: آوردن معنايی كه عين معنای ظاهر نيست. تفسير گستردن معنای ظاهری تنزيل نيست. تأويل خروج از ظاهر آيه است. در تفسير از ظاهر آيه نمیتوان خارج شد، هر چه ظاهر افاده میكند، همان را میتوان شرح كرد.
وی افزود: تأويل در واقع خروج از ظهور ابتدايی حداقل معنای آيه شريفه است. اين تأويل انواع و اقسامی دارد كه در مقدمه كتاب در دست انتشار «سلسلةالمختارات من نصوصالتفسيرالمستنبط» آوردهام. در مقدمه آمده است كه تأويل نزولی تنزيل لفظ است و تقييد اطلاق آن به نازل و مقيدی يگانه، به گونهای كه معنای مؤول حاصل، يكی از معانی لفظ و بلكه غالبا معنای منحصر به فرد آن به شمار آيد.
وی در بيان تعريف تأويل صعودی گفت: تأويل صعودی، تصعيد لفظ است به معنای ظاهر و از پی آن تصعيد معنای ظاهر به معنايی باطن و معنای باطن حاصل به حقيقت معنی. تأويل به طورر خلاصه، خروج از معنای ظاهر آيات و ورود به ساحتهای باطنی آيات قرآن كريم است با اختلاف مشاربی كه دارد.
وی در ادامه سخنانش افزود: در مقدمه جلد اول كتاب در دست انتشار «سلسلةالمختارات من نصوص التفسيرالمستنبط»، 8 گونه از انواع تأويل را بيان كردم. بر پايه خود آيات قرآن، مستندات قرآنی متعددی را در باب تأويل از خود قرآن استخراج كردم؛ يعنی تفسير اشاعی، تفسير بطنی و ... ماحصلش اين است كه تأويل يعنی ورود از ظاهر آيات به معانی باطنيش.
وی در پاسخ اين سئوال كه حجيت تأويل از كجا معلوم میشود؟، گفت: عدهای منكر اين هستند كه اصلا قرآن تأويل داشته باشد. اين را با قاطعيت تمام میتوان گفت كه غلط است. قرآن كريم به صراحت خود دارای تأويل است. خداوند در قرآن میفرمايد: «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ»، (آيه 7 سوره 3)
وی افزود: به اصطلاح اصوليين و علمای قديم، آيات قرآن تأويل دارد و يا به اصطلاح «مفروغ عليه» است؛ يعنی امر ثابتی است. اگر قرآن میفرمايد، پس اين امر وجود دارد. به هر حال اين كه كسی بگويد قرآن تأويل ندارد درست نيست. كسی كه بگويد قرآن منحصر به امر ظاهر است، خلاف قرآن است؛ هم خلاف ظاهر قرآن است و هم خلاف باطن قرآن.
در رأس تأويلات، تأويلاتی است كه از ائمه معصومين (ع) است. از آنها كه بگذريم چند ضابعه اساسی بايد رعايت شود: اول اينكه معنای باطنی، معنای ظاهری را از بين نبرد، چون ما داريم به هر حال آيه را تأويل میكنيم. اگر تأويل ما ظاهر آيه را كلا ابطال كند، قضيه لوث میشود |
وی در بيان چگونگی اثبات حجيت تأويل گفت: اينكه كدام تأويل درست و كدام نادرست است، معركه آرا است. چنين نيست كه هر تأويلی درست باشد. تأويل باطله هم بسيار موجود است. در اين كتاب در دست انتشار «سلسلةالمختارات من نصوص التفسيرالمستنبط» متون متعددی ديدم كه مشتمل بر تأويل است و مطلقا مقبول بنده نيست. تأويلات باطله وارده، بسيار فراوان است.
وی در بيان ضوابط برای تعيين درستی و نادرستی تأويل گفت: برای تأويل ضابطه داريم. در رأس تأويلات، تأويلاتی است كه از ائمه معصومين (ع) است. از آنها كه بگذريم چند ضابعه اساسی بايد رعايت شود: اول اينكه معنای باطنی، معنای ظاهری را از بين نبرد، چون ما داريم به هر حال آيه را تأويل میكنيم. اگر تأويل ما ظاهر آيه را كلا ابطال كند، قضيه لوث میشود. تأويلی درست است كه در طول معنای ظاهر باشد.
نويسنده كتاب «تاريخ تصوف جديد در ايران» گفت: در تقسيمبندی تأويل كه در مقدمه اثر در درست انتشار «سلسلةالمختارات من نصوص التفسيرالمستنبط» اشاره شده، تأويل مطلق،تأويل مقيد، تأويل صعودی و تأويل نزولی داريم كه تأويل صعودی اين است كه شما معنای محدود يك لفظ را صعودی میكنيد. معنای محدود را میبريد به عرف معنای مطلق. اين تأويل با ضوابطی درست است، اما يك تأويل نزولی داريم كه معنای لفظ را تنزيل میكند؛ يعنی به يك معنای واحد منحصر میكند كه اين میتواند كلا باطل باشد.
وی افزود: يكی از ضابطههای ديگر اين است كه آن معنای باطنی قرآن، مخالف ظاهر آن نباشد، بلكه در طول ظاهر باشد. به طور خلاصه ظاهر را از بين نبرد. هر تأويلی كه حجيت قرآن را از ظاهر انداخت، نادرست است. |