ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 30 فروردين 1403
پنجشنبه 30 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 8 آذر 1388     |     کد : 5685

پادشاه عادل و وزیر دانا

داستانی از گلستان سعدی(پادشاه عادل و وزیر دانا) ...

داستانی از گلستان سعدی(پادشاه عادل و وزیر دانا)
شنیدم که پادشاهی دستور کشتن اسیری را داد . اسیر بیچاره که دست از جان شسته بود و دیگر هیچ چیزی برایش مهم نبود به پادشاه دشنام میداد و نفرین میکرد .
پادشاه پرسید که چه می گوید . یکی از وزیران باهوش و خیرخواه گفت : «ای پادشاه می گوید : چه خوب هستند کسانی که خشم خود را فرو می برند و انسان ها را می بخشند » دل پادشاه به رحم آمد و از خون آن اسیر گذشت نمود .
وزیر دیگری که دشمن آن وزیر خیرخواه بود به پادشاه گفت : « وظیفه ما این است که به جز حرف راست در حضور پادشاه نگوییم ، این اسیر به پادشاه دشنام داد و نفرین کرد » پادشاه از این حرف ناراحت شد و چهره اش در هم رفت و گفت : « آن دروغ برای من زیباتر و پسندیده تر از این حرف راست تو بود . زیرا اساس آن حرف بر مصلحت و درستی بود و اساس حرف تو بر زشتی و بدی » که اندیشمندان همیشه گفته اند : «دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز.» 


نوشته شده در   يکشنبه 8 آذر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
 
Refresh
SecurityCode