ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 31 فروردين 1403
جمعه 31 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 6 ارديبهشت 1388     |     کد : 2456

آثار تربيتي وحضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان رباني و عارفان الهي

 

نـمـاز، ابراز پرستش و عبادت مخصوصي است كه بنده در پيشگاه خدا انـجـام مي دهد. نماز، جزء جدايي  ناپذير همه شرايع الهي بوده ودر هـر ديـنـي به صورتي خاص وجود داشته است، چنان كه خداوند درقرآن فرموده: (ان الصلوه كانت علي المومنين كتابا موقوتا).(1)

 

معناي واژگاني نماز

نـماز كه در عربي لفظ (صلاه) بر آن اطلاق مي شود، به گفته بسياري از لـغـت شـناسان به معنايدعا، تبريك و تمجيد است و چون اصل وريـشـه اين عبادت مخصوص، دعا بوده آن را از باب نام گذاري چيزي بـه اسـم جزءش، صلاه[ نماز] گذاشته اند. و بعضي گفته اند: (صلاه)مـشـتـق از كلمه (صلاء) است كه به معناي آتش برافروخته است و ازايـن جـهـت بـه اين عبادت خاص (صلاه) گفته شد، زيرا كسي كه نمازبـخـواند، خود را به وسيله اين عبادت و بندگي از آتش برافروخته الهي دور مي سازد. (2)

 

معناي عرفاني نماز

بعضي از بزرگان نيز صلاه را از (تصليه) مشتق دانسته اند، به اين مـعـنا كه عرب هنگامي كه مي خواست چوب كج را راست كند آن را به آتـش نـزديك كرده، در معرض حرارت قرار مي داد و به آن تصليه  مي گـفـتـنـد. با توجه به اين معنا گويي نمازگزار وقتي به نماز مي ايـسـتد و توجه به مبدا اعلاء پيدا  مي كند به واسطه حرارتي كه دراثر حركت صعودي و نزديك شدن به كانون حقيقت معنوي در نفسش حاصل مـي شـود، قـدرت پـيـدا مي كند كج رفتاري هاي نفس را كه بر اثرتـوجـه بـه غـيـر خـدا و مـيـل به باطل پيدا شده، راست و تعديل نمايد.(3)

 

جايگاه نماز در اسلام

نماز در فروع دين جايگاه ويژه و بلندي دارد و پس از مسئله ولايت از هـمـه مهم تر است. نماز، بهترين وسيله براي قرب به پروردگارمتعال مي باشد، چنان كه بعضي روايات گوياي اين حقيقت است. معاويه بن وهب گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم بالاترين و محبوبتـريـن چـيـزي كـه سبب مي شود بندگان به وسيله آن به خدا نزديك شـونـد چـيـست؟ حضرت فرمود: (ما اعلم شيئا بعد المعرفه افضل من هـذه الـصـلاه، بعد از شناخت خدا، چيزي را از اين نماز برتر نمي دانم.)(4)

امـام صـادق(ع) فرمود:(احب الاعمال الي الله عزوجل الصلاه وهي آخـر وصايا الانبياء، محبوب ترين اعمال در پيشگاه الهي نماز است كـه آخـريـن سـفـارش پيامبران است).(5)

 در اهميت نماز همين بس كه پيامبر اكرم(ص) از آن به عنوان ستون دين تعبير فرموده است.(6)

سخناني از آن احياگر بزرگ انـديـشه اسلامي امام خـمـيـنـي(ره) در عصر حاضر درباره اهميت نماز و نقش سازنده آن نقل مي كنيم.امـام خـمـيني (قدس سره) فرمود: (اين نمازهاي پنج گانه كه عمود ديـن و پـايـه مـحكم ايمان است و در اسلام چيزي بعد از ايمان به اهـمـيـت آن نـيـسـت، بـعد از توجهات نوريه باطنيه و صور غيبيه مـلكوتيه، كه غير از حق تعالي و خاصان درگاه او كسي نداند، يكي از جـهـات مـهـمـه كه در آن هست اين تكرار تذكر حق ـ با آداب واوضـاع الهي كه در آن منظور گرديده است ـ رابطه انسان را با حقتـعـالـي و عـوالـم غيبيه محكم مي كند، و ملكه خضوع لله در قلب ايـجـاد كند، و شجره طيبه توحيد و تفريد را در قلب محكم كند به طوري كه با هيچ چيز از آن زايل نشود.)(7)

 

آثار اجتماعي نماز

نمـاز داراي آثار اجتماعي بسياري است كه امام خميني(ره) در سخني به تاثير نماز در اصلاح جامعه و جلوگيري از تخلفات و بزه كاري ومـفـاسد اجتماعي اشاره كرده و آن را به عنوان يك كارخانه انسان سـازي مـعـرفـي كرده است: (در اسلام از نماز هيچ فريضه اي بالاترنـيـسـت... شما پرونده هايي كه در دادگستري ها، در جاهاي ديگر،دادگـاه هـا هـست، برويد ببينيد، از نمازخوان ها ببينيد پرونده هـسـت آن جا؟ از بي نمازها پرونده هست، هرچه پرونده پيدا كنيد،پـرونـده بـي نـمازها است. نماز پشتوانه ملت است. سيدالشهدا درهـمـان ظهر عاشورا كه جنگ بود ـ آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خـطر بودند  وقتي يكي از اصحاب گفت ظهر شده است، فرمود كه يادمـن آورديد، ياد آورديد نماز را، خدا تو را از نمازگزاران حساب كـنـد و ايـستاد همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مي خواهيم جنگ بـكـنـيم،خير، جنگ را براي نماز كردند... جنگ براي اين است كه مـردم آن زبـالـه هايي كه هستند،آن هايي كه مانع از پياده شدن اسـلام هـستند، آن هايي كه مانع از ترقي مسلمين هستند، آن ها را از بـين راه بردارند، مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و بااسلام انسان درست كنند. نماز يك كارخانه انسان سازي است .نـمـاز خـوب، فحـشا و مـنكر را از يـك امـتي بيرون مي كند. اين هـايـي كـه در اين مراكز فساد كشيده شدند، اين ها هم  بي نمازهاهـسـتـنـد.

 نـمـازخـوان ها تو[ي] مساجدند و مهيايند براي خدمت،مسجدها را خالي نكنيد.)(8)

سـازنـدگـي نماز وقتي آشكار مي شود كه بدانيم انسان با اعمال ورفـتـارش ساخته مي شود و به ديگر بيان روحيات انسان از كردار ورفـتـار ارادي اش شـكل مي گيرد و براي او ملكه حاصل مي شود.  بساگـر كـسـي آداب ظـاهري و باطني نماز را كه مجموعه شرايط صحت وقـبـولـي نـماز است، رعايت كند و در اقامه اين فريضه بزرگ الهي بـكـوشـد، كـم كـم ملكه پاكي و تقوا در روحش پديد آمده و انسان كـامـل مـي گردد، زيرا آداب نماز، انسان را به اموري چون رعايت نـظـافت و پاكي، مراعات حقوق ديگران، انضباط و وقت شناسي، وحدت جـهـت و هم سويي با مسلمانان، خويشتن داري و تسلط بر نفس، بزرگ ديـدن خـداوند وكوچك ديدن غير او، صلح و هم زيستي مسالمت آميز بـا مـومنان و زدودن گناهان وپالايش روح از آلودگي هاي اخلاقي وامور ديگري كه لازمه كمال انساني است، سوق مي دهد.(9)

نماز حقيقي داراي دو بعد است: بعد ظاهري كه به منزله پيكره نماز است و بعد باطني كه روح و حقيقت آن مي‏باشد. هر يك از اين دو بعد احكام و آداب ويژه‏اي دارند، نماز با وجود اين دو بعد كامل مي‏شود، يعني همان‏گونه كه نماز بدون رعايت احكام و شرايط ظاهري، باطل است. مراعات نكردن آداب باطني و قلبي نماز نيز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمي‏رساند.بي‏شك از مهم‏ترين آداب باطني نماز، و بلكه تنها راه رسيدن به اسرار و آثار و نتايج آن، همانا حضور قلب است. بهره هركس از نماز، به اندازه حضور قلب اوست و چه زيبا فرموده آن مجاهد في سبيل‏اللّه و عارف باللّه، امام خميني كه:«كليد گنجينه اعمال و باب‏الابواب همه سعادات، حضور قلب است كه باآن، فتح بابِ سعادت بر انسان مي‏شود، و بدون آن جميع عبادات از درجه اعتبار ساقط مي‏گردد.»

مطالب حاضر، برگرفته از افادات عالمان رباني و عارفان الهي است كه خود از اصحاب سير و سلوك بوده و در پي سال‏ها عبادت و مجاهدت و رياضت، راه وصول به قرب الهي را طي نموده و به جوار ربّ‏العّز نايل آمده و همواره خود را حاضر در محضر او ديده‏اند. آن بزرگان بااستفاده از انوار سخنان معصومين عليهم‏السلام كتاب‏هاي ارزشمندي درباره آداب باطني و قلبي نماز تأليف كرده و آن‏ها را اسرارالصّلاة نام نهاده‏اند.

در ميان اين آثار، در زمينه «حضور قلب در نماز» اثر مستقلّي به چشم نمي‏خورد، گرچه برخي از اين عالمان سترگ بخشي از اثر خود را به آن اختصاص داده‏اند.در اين نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلاي آثار آن بزرگان گردآوري شده و به جويندگان حقايق و معارف ناب اسلامي عرضه شده است.اكنون مي‏پردازيم به ارائه گزارشي از ديدگاه‌هاي برگزيده درباره حضور قلب در نماز:

 

ديدگاه شهيد ثاني درباره حضور قلب

نخستين بخش اين كتاب ارزشمند ديدگاه عالم بزرگ شيعه شهيد ثاني درباره حضور قلب است، ايشان قبل از ورود به بحث اصلي بيانات عالمانه‏اي راجع به تحقيق در معناي قلب ارائه نموده و در قسمتي از آن بحث فرموده است:بندگي و عبادت مانند كالبد و تني است كه جان و روان آن، همان توجه قلبي به پيشگاه حضرت پروردگار است. اين توجه و اقبال، ميزان قبولي اعمال و معيار فزوني پاداش‏ها در دارالجنان است. و در پرتو همين توجه و روي كرد، انسان مي‏تواند خود را شايسته بهشت‏برين و نعمت‏هاي جاويد آن سازد. نعمت‏هايي كه هرگز ديده‏اي نظير آن را نديده و گوشي شبيه آن را نشنيده و به قلب انساني خطور ننموده است.به وسيله همين اقبال وتوجه باطني‏است كه انسان خاكي مي‏تواند به جهان پاك ملكوت راه بيابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشايد و از جهان غيب و شهود كسب فيض كند.

در پرتو اين توجه و اقبال قلبي، از عبادتي اندك، پاداشي بيكران به‏دست آيد. ميزان پاداش‏ها بستگي به اين توجه دروني و اقبال قلبي در افعال و اقوال، و حركات و سكنات، و تفكّر در اسرارِ نهفته در عبادت مورد نظر دارد.قلب به دليل صفا و جلايي كه دارد، همانند يك آيينه صاف و شفاف مي‏تواند انوار و تجليات الهي را به سوي خود جذب كند، ولي در اثر عوامل خارجي كه برخلاف روحانيت و نورانيت ذاتي‏اش مي‏تواند بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجليات رباني را از دست مي‏دهد و قابليت پذيرش آلودگي‏ها و تباهي‏ها و محروميت‏ها در آن پديد مي‏آيد.استعداد پذيرش انوار الهي در قلب، به حدي است كه مي‏تواند در اثر تابش انوار الهي به جايي برسد كه حقايق بسياري براي او كشف شود و دقايق بي‏شماري براي او منكشف گردد.

كوتاه سخن اين كه به مجرد بپا داشتن صورت نماز و تلاش براي اداي تكليف، شيطان از تو دور نمي‏شود، بلكه براي راندن آن رعايت اصول ديگر، از جمله اصلاح درون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده ياران و انصار شيطان است و بدون دفع صفات رذيله، عبادت نه تنها سودي نمي‏بخشد، بلكه احيانا ضرر هم مي‏رساند.مرحوم شهيد ثاني سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و با استفاده از آيات و روايات بسياري به اثبات اين موضوع مي‏پردازد كه در همه عبادت‏ها بخصوص نماز كه در رأس آن‏ها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ايشان در ادامه بحث پس از ذكر احاديث فراوان مي‏فرمايد:از احاديثي كه نقل كرديم استفاده مي‏شود كه قبولي نماز مشروط به توجه قلبي به سوي خداوند و روي گرداندن از غير اوست، و نيز قبولي نماز موجب قبولي ديگر اعمال است. از اين‏رو اهميت حضور قلب و توجه دروني در نماز، به‏خوبي روشن مي‏شود، و نيز واضح مي‏شود كه بي‏توجهي و غفلت از آن، موجب خساراتي بزرگ و زياني جبران‏ناپذير است.وي سپس به بحث «راه تحصيل حضور قلب» مي‏پردازد و ضمن برشماري صفات قلبي شخص مؤمن به عنوان نتيجه‏گيري مي‏فرمايد:از اين رو مي‏توان گفت: بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدي با هجوم افكار پراكنده و آشفته است.

براي دفع هجوم اين افكار و اوهام، راهي جز دفع انگيزه‏هاي آن‏ها نيست، زيرا افكار پراكنده به انسان فشار مي‏آورد و مانع توجه قلب مي‏شود، لذا بايد علل و اسباب آن را يافت و از بين برد.

 علل هجوم اين افكار دو نوع است: 1ـ خارجي، 2ـ داخلي.

ايشان پس از آن به بررسي هر يك از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهم‏تر دانسته و مي‏فرمايد:علل داخلي تشتّت افكار از علل خارجي آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيز سخت‏تر است. زيرا كسي كه افكارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگي شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افكارش از شاخه‏اي به شاخه‏اي مي‏پرد، فروبستن ديده، در نماز، او را سودي نمي‏بخشد، و افكارش در يك نقطه تمركز پيدا نمي‏كند، زيرا آن‏چه در دل جاي گرفته، براي پراكندگي خاطر كافي است.

براي مبارزه با عوامل داخلي تشتّت افكار، مناسب‏ترين راه اين است كه نمازگزار خود را به فهم معناي مطالب نماز وادار كند، تا هر مطلبي كه به زبان مي‏راند معناي دقيق آن را بفهمد و روي آن تأمل كند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افكار پراكنده در دلش جاي نگيرد.براي تقويت اين معنا شايسته است كه پيش از تكبيرة‏الاحرام، ياد آخرت كند و ايستادن در عرصه‏هاي محشر و موقف حساب و كتاب را به يادآورد و ناله و فرياد اكبر و هول و وحشت همگاني روز رستاخيز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنيوي و افكار پراكنده خالي كند و در چنين حالي تكبيرة‏الاحرام گفته، وارد نماز شود و اجازه ندهد كه چيزي وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسكين خاطر است.

اين عالم بزرگ در پايان اين بحث مي‏فرمايد:دل انساني نيز همواره مورد تهاجم اين افكار است و هر قدر نمازگزار آن‏ها را براند، حريص‏تر مي‏شوند و با تلاش بيشتر باز مي‏گردند و هجوم مي‏آورند. و بسيار به ندرت اتّفاق مي‏افتد كه قلب انساني از هجوم اين افكار باز دارنده از توجه قلبي خالي باشد. سبب همه اين تشتّت افكار و تهاجمِ اوهام يك چيز مي‏باشد و آن «حب دنيا» است كه در حديث آمده است: «حُبُ‏الدُّنيا رأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ» آري محبّت دنيا سر سلسله همه گناهان است، هر پليدي از آن ناشي مي‏شود و هر نقصي از آن پديد مي‏آيد.كسي كه دلش را بر محبت‏دنيا وا دارد و به هر مال و منال روي آورد و دنيا را براي دنيا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت- هرگز نبايد طمع درك لذّت مناجات را داشته باشد، كه هركس براي حطام دنيا فرحناك باشد، براي مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد كرد.

هركس به هرچيزي علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را در راه رسيدن به آن صرف مي‏كند، كسي كه دنيا را نورِ ديده و روشنايي دل خود مي‏داند، به ناگزير همه هم و غم خود را در اين راه صرف مي‏كند. چنين افرادي نيز نبايد تلاش براي مبارزه با تشتّت افكار را ترك كنند، بلكه بايد كوشش كنند كه دل‏شان متوجه خدا و ياد خدا شود و به قدر امكان از تهاجم اين افكار پراكنده در امان بمانند.

 

حضور قلب در بيان سيدبن طاووس

بخش دوم كتاب، ديدگاه جمال‏السالكين سيد بن طاووس درباره حضور قلب در نماز است. ايشان در آغاز بحث مي‏فرمايد:اگر در حركات و سكنات خود همواره از ياد پروردگارت غافل باشي و دائما خود را غرق در فكر دنيا و هواي نفس خويش نمايي، ناگزير هنگام حضور در نماز، نيازمند آن هستي كه با رنج و تعب، با رشته عقلِ خويش، دلِ از خدا گريخته‏ات را حاضر ساخته و به ايستادن در پيشگاه مولايت وادار نمايي، و به يادش‏آوري كه خدا تو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستي و تو را مي‏بيند، و نيز با عقل و قلب خود قصد كني كه مي‏خواهي خداوند را از آن جهت كه شايسته عبادت است، پرستش كني و مانند عابدان حقيقي، در محضر مناجات با او حاضر شوي و عبادت خداوند جل جلاله را بجا آوري و شايسته است هنگامي كه «الله‏اكبر» مي‏گويي و مشغول سخن گفتن با خدا مي‏شوي، در فكر فهمِ معناي اين سخن باشي و بداني كه مشغول عبادت هستي، نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. و نيز بايد در گفتن آن صادق باشي.

مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درك عظمت خداوند را سبب ايجاد حضور قلب دانسته، در اين‏باره احاديثي از حالات ائمه‏اطهار عليهم‏السلام را نقل نموده و سپس مي‏فرمايد:بر ما همگي واجب است كه به خاطر هيبت و احترامي كه خداوند جل جلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بيم و هراس داشته   باشيم، ولي غفلت، ما را به جايي رسانده كه از او بيم نداريم، و حتي از خوف و هراس معصومين عليهم‏السلام كه بايد در عبادات الهي به آنان اقتدا كنيم، پيروي نكرده و از خدا نمي‏هراسيم، و هم‏چنين به خاطر مخالفت‏هاي پي‏درپي‏مان با خواسته‏هاي او و كوچك شمردن امر و نهي و حبّ و قرب و مناجات با خدا، از او بيم نداشته و در نماز حضور قلب نداريم. البته اين به سبب جهل و ناداني به مقام معبود مي‏باشد كه به جهل منكران و كافران نزديك است.

بحث بعدي در اين بخش حضور قلب در هنگام گفتن اذكار نماز است. سيدبن طاووس با نقل يك روايت مي‏فرمايد:مولاي‏مان امام جعفر صادق عليه‏السلام در حال قرائت در نماز دچار حالت بي‏هوشي شد، وقتي به هوش آمد، از او پرسيدند:چه‏چيز باعث شد كه حال شما به اين حالت منتهي شود.حضرت فرمود:پيوسته آيات قرآن را تكرار مي‏نمودم، تا اين‏كه به حالتي رسيدم كه گويي شفاها آن را از كسي كه نازل فرمود به مكاشفه و عيانن شنيدم، لذا قوّه بشري تاب مكاشفه جلال الهي را نياورد.

مباحث اين بخش با دو بحث حضور قلب در هنگام ركوع و سجده پايان مي‏پذيرد.

 

حضور قلب در بيان امام خميني قدس‏سره

بخش سوم كتاب به اولين مقاله از حضرت امام خميني قدس‏سره اختصاص دارد، ايشان در آغاز سخن مي‏فرمايد:يكي از مهمات آداب قلبيه كه شايد كثيري از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و رواني نيست و خود مفتاح قفل كمالات و باب‏الأبواب سعادات است، و در احاديث شريفه كمتر چيزي اين‏قدر ذكر شده و به كمتر ادبي اين قدر اهميت داده شده، حضور قلب است.

در ادامه بحث، امام راحل، به برخي اسرار و فوايد عبادات با دلائل عقلي اشاره فرموده و آورده است:از اين جهت است كه مي‏بينيد در ما پس از چهل-پنجاه سال عبادت اثري حاصل نشده، بلكه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصّي قوا افزوده مي‏شود، لحظه به لحظه اشتياق ما به طبيعت و اطاعت از هواهاي نفسانيه و وساوس شيطانيه افزون مي‏شود.در مقاله مذكور      سپس، به نقش شيطان كه با وسوسه‏هاي خود قلب را تسخير مي‏كند، و انواع حيله‏هاي او مشروحا پرداخته شده و آن‏گاه احاديثي درباره حضور قلب ذكرشده است.

 «دعوت به تحصيل حضور قلب» عنوان بحث بعدي است كه در آغاز آن آمده است:اكنون كه فضيلت و خواص حضور قلب را عقلاً و نقلاً دانستي و ضررهاي ترك آن را فهميدي، علم تنها كفايت نكند، بلكه حجت را تمام‏تر نمايد، دامن همت به كمر زن و آن‏چه رادانستي، درصدد تحصيل آن باش و علمِ‏خود را عملي كن تا استفاده از آن بري و برخوردار از آن شوي.سپس در ادامه اين بحث چنين آمده:

پس اي عزيز، اگر ايمان به آن‏چه ذكر شد -كه گفته انبيا عليهم‏السلام است- آوردي و خود را براي تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيا نمودي، و لازم دانستي حضور قلب را كه كليد گنج سعادت است، تحصيل كني، راه تحصيل، آن است كه اولاً رفع موانع حضور قلب را نمايي و خارهاي طريق را از سر راه سلوك ريشه‏كن كني، و پس از آن اقدام به خود آن كني.

در ادامه بحث موانع حضور قلب اين‏گونه بيان شده است:اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتّت خاطر و كثرت واردات قلبيه است كه گاهي از امور خارجه و طرق حواسّ ظاهره حاصل مي‏شود، مثل آن‏كه گوش انسان در حال عبادت چيزي بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدأ تخيلات و تفكّرات باطنيه شود، و واهمه و متصرفه در آن تصرف كرده، از شاخه‏اي به شاخه‏اي پرواز كند، يا چشم انسان چيزي را ببيند و منشأ تشتّت خاطر و تصرف متصرفه گردد، يا ساير حواس انسان، چيزي ادراك كند و از آن انتقالات خياليه حاصل شود.در سخنان حضرت امام خميني قدس‏سره براي درمان حواس پرتي و تشتّت خاطر آمده است:

بسياري گمان مي‏كنند كه حفظ طاير خيال و رام نمودن آن، از حيز امكان خارج و ملحق به محالات عاديه است، ولي اين‏طور نيست و با تمرين و رياضت و تربيت و صرف وقت، آن را مي‏توان رام نمود و طاير خيال را مي‏توان به دست آورد، به‏طوري كه در تحت اختيار و اراده حركت كند كه هر وقت بخواهد آن را در مقصدي يا مطلبي حبس كند كه چند ساعت در همان مقصد حبس شود.طريق عمده رام نمودن آن، عمل به خلاف است. آن‏چنان كه انسان در وقت نماز، خود را مهيا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد.پايان بخش اين مقاله بحث «حب دنيا باعث تشتّت خيال و مانع حضور قلب» است كه به‏طور گسترده به آن پرداخته است.بيانات شيخ بهايي درباره حضور قلب بخش چهارم كتاب مطالبي از علامه ذوفنون شيخ بهايي است، در اين بخش پس از ذكر حديثي جالب از امام صادق عليه‏السلام درباره فهم معاني اذكار نماز آمده است:

سزاوار آن است كه نمازگزار، معاني اذكار و آن‏چه در نماز مي‏خواند و نيز معاني ادعيه و تعقيبات آن را ملاحظه نمايد، چه، مي‏بايد كه از روي دانستگي و فهميدگي به‏جا آورَد، تا ذكر گفتن و دعا خواندن و قرائت كردنِ او، مجرد حركت دادن زبان، به غير ملاحظه معاني مقصوده آن، نبوده باشد، چه اگر چنين باشد، حال او مثل شخص عربي باشد كه تلفّظ به كلام فارسي مي‏كرده و شعور به معاني آن چيزي كه تلفّظ مي‏كند نداشته باشد. يا مثل حال ساهي و غافل و مصروعي كه تكلّم به چيزي مي‏نمايد، بدون آن كه معني آن به خاطر ايشان گذرد و ندانند كه چه مي‏گويند.

بخش پنجم كتاب ديدگاه محدث و حكيم بزرگ مولا محسن فيض كاشاني است. در اين بخش مطالب سودمندي در زير اين عناوين مطرح شده است: «دلايل حضور قلب در نماز»، «رابطه نماز با حضور قلب»، «آيا حضور قلب شرط صحت نماز است»، «راه درمان موانع حضور قلب»، «عوامل بيروني و دروني خطورات قلبي».در ابتداي اين مقال آمده است:بدان كه ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آيات و احاديث بسيار است، از جمله آن‏ها فرموده خداوند متعال است:

«أقِم‏الصلاَةَ لِذِكْرِي»«نماز را براي ياد من بپا دار».

فعل امر «أقم» ظاهر براي وجوب است و غفلت ضد ذكر و ياد مي‏باشد، لذا كسي كه در همه نمازش غافل و بي‏توجه است، چگونه ممكن است نماز را براي ذكر و ياد خداوند بپا داشته باشد و نيز قول خداوند كه مي‏فرمايد:«وَلا تَكُنْ مِنَ‏الْغافِلِينَ»:«... و از غافلان مباش».

مبني بر نهي بوده و ظاهر آن دلالت بر تحريم غفلت دارد و نيز آيه: «حَتَّي تَعْلَمُوا مَا تَقُولُوْنَ»:

«بايد بدانيد كه [در نماز] چه مي‏گوييد»

اين آيه بيان‏گر علّت نهي مستان در دنيا از ورود به نماز است و همين علّت در انسان غافلي كه غرق در مقاصد و وسوسه‏هاي خود و افكار دنيوي مي‏باشد نيز شايع و ثابت است.

در ادامه علامه فيض كاشاني، به بحث درباره شش عامل كه باعث كامل شدن نماز مي‏شود اشاره دارد كه عبارتند از:حضور قلب و فهميدن معاني اذكار و تعظيم خداوند و هيبت باري‏تعالي و اميدداشتن و حيا نمودن.بخش ششم كتاب دربر دارنده قسمت دوم از ديدگاه حضرت امام خميني قدس‏سره درباره حضور قلب است. اين بخش شرح و توضيح يك حديث از حضرت امام‏صادق عليه‏السلام مي‏باشد كه محتواي آن توجه به حضور قلب است.فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است:و از فراغت وقت مهم‏تر فراغت قلب است. بلكه فراغت وقت نيز مقدمه‏اي براي اين فراغت است و آن‏چنان است كه انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنيايي فارغ كند، و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتّته منصرف نمايد، و دل را يك‏سره خالي و خالص براي توجه به عبادت نمايد.

ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است كه اين چنين بيان شده است:پس از آن كه معلوم شد كه حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانيت و مراتب كمال آن، بسته به حضور قلب و مراتب آن است، اكنون بايد دانست كه از براي حضور قلب مراتبي است كه بعضي از آن مراتب اختصاص دارد به اولياي حق، و دست ديگران از وصول به قلّه آن كوتاه است، ولي بعض مراتب آن براي سلسله رعيت نيز ممكن‏الحصول است. و بايد دانست كه حضور قلب به طريق كلي منقسم شود به دو قسمت عمده: يكي حضور قلب در عبادت، و ديگر حضور قلب در معبود.

 سپس در مورد هر يك بطور مبسوط به بحث و بررسي پرداخته آن‏گاه راجع به راه دستيابي به حضور قلب آمده است:

بدان كه حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به اِفهام نمودن به قلبْ اهميت عبادات و آن در حقيقت ميسور نشود مگر به فهميدن اسرار و حقايق آنها.

عنوانهاي بعدي مقاله حضرت امام خميني قدس‏سره بدين قرار است:

 نوافل جبران كننده نقايص نمازهاي واجب، فراغت در عبادت موجد غناي قلب.

 

ديدگاه  ملاء مهدي نراقي در حضور قلب

بخش هفتم كتاب شامل ديدگاه علامه محقق مولي مهدي نراقي است كه اين چنين آغاز مي‏شود:

نماز معجوني آسماني و تركيبي الهي است كه از اجزاي بسيار، مركّب است، اين اجزا در فضيلت و اهتمام به آن‏ها متفاوت‏اند. بعضي از آن‏ها به منزله روح است و بعضي به مثابه اعضاي رئيسه و بعضي در حكم ديگر اعضا.انسان چون حقيقتي است مركّب از اجزاي معين، موجودي كامل نمي‏باشد، مگر به معناي باطني كه همان روح است و روح آن حضور قلب است.

در ادامه به بيان شرايط و معاني باطني كه روح و حقيقت نماز است پرداخته و آمده است:روشن است كه امور مذكور حقيقت و روح نماز و نيز مقصود اصلي از آن هستند. زيرا غرض اصلي از عبادات و طاعات، پالايش نفس و روشن و صافي كردن جان است، پس هر عملي كه تأثير آن در صفا دادن و شفاف ساختن دل بيشتر باشد، برتر است و شكّي نيست كه آن‏چه موجب صفا و جلاي نفس و تجرد و زدودِگي آن از كدورت‏ها مي‏شود جز امور مذكور نيست و حركات ظاهري چندان مدخليتي در صفاي آن‏ها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و كمال نماز به آن بسته نباشد و حال آن‏كه نمازگزار در نماز و دعاي خود، در مقام مناجات با پروردگار است؟در ادامه بحث مرحوم نراقي، احاديثي درباره حالات ائمه اطهار عليهم‏السلام در نماز ذكر شده و پس از آن آمده است:با توجه به آن‏چه از كيفيت نماز انبيا و اوليا دانستي و آن‏گاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه كردي، پي مي‏بري كه مردم در نماز بر چند قسم‏اند:

1) غافلاني كه نماز خويش به پايان مي‏برند، در حالي كه يك لحظه حضور قلب ندارند.

2) كساني كه در بخشي از نماز خود غفلت و در بخشي ديگر حضور قلب دارند، اين‏ها نيز به حسب كمي يا زيادي حضور قلب و غفلت و فزوني يكي بر ديگري مختلفند، و مراتب آن‏ها نامتناهي است.

3)    آنان كه نماز خود را تمام مي‏كنند و دلشان لحظه‏اي غايب نيست، بلكه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و انديشه ايشان نماز است، به‏طوري كه آن‏چه نزد آنان مي‏گذرد احساس نكنند، چنان كه مولاي ما امير مؤمنان عليه‏السلام بيرون كشيدن پيكان از پاي مبارك را احساس نكرد.                                    

اين بخش بابيان پاسخ به يك اشكال پايان مي‏پذيرد.بخش هشتم كتاب ديدگاه محدث و فقيه بزرگ شيعه آية‏الله سيدعبدالله شُبر است.حضور قلب از ديدگاه ميرزا جواد آقا ملكي بحث بعدي كتاب ديدگاه عارف بزرگ و فقيه سترگ، آية‏الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي است كه در بخش نهم جاي گرفته است. ايشان پس از آيات و رواياتي كه بيان‏گر حقيقت نماز است مي‏فرمايد:با ملاحظه آن‏چه روايت شده، تشريع نماز در معراج پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بوده و عروج آن بزرگوار به وسيله اجزاي نماز بوده، و هم‏چنين آن‏چه كه درباره نماز انبيا و ائمه عليهم‏السلام از آن حالات عالي رسيده، و آن رواياتي كه مي‏گويد: ذات اقدس حق نزد تمام اجزاي افعال و اذكار نماز بنده مؤمن است، و براي نماز چهار هزار باب است، و نماز ستون دين است كه اگر قبول شد بقيه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقيه هم رد مي‏شود، و اين كه نام نماز و اجزاي آن در كتب الهي و سنّت انبيا آمده، تمام اين‏ها به حكم عرف و لغت بهترين دليل بر اين حقيقت است كه مراد از نماز، تنها صورت ظاهري بدون توجه به حقيقت آن نيست.اين عارف بزرگ سپس به بحث «عوامل تحقق حقيقت نماز» پرداخته آن‏گاه فرموده است:سببِ پيدايش حضور قلب، همت آدمي است، زيرا قلب، تابع همت و اراده بوده و اگر همت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضر خواهد بود، ولي اگر همتت در پي‏چيز ديگري باشد، قلبت هم از نماز غافل و نزد همان چيز خواهد بود، چون خداوند براي هيچ‏كس دو قلب قرار نداده است.

براي احضار قلب در نماز، راهي جز اين كه همتت را متوجه نماز سازي نيست، زيرا همواره همت انسان متوجه امري مي‏شود كه خيري در آن گمان داشته باشد و آن را مايه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ايمان انسان به حقيقت نماز و اين كه نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، مي‏باشد.

در جاي ديگر اين بحث آمده است:بهترين و كامل‏ترين نوع حضور قلب اين است كه قلب نمازگزار در تمام اعمال و گفتار و اذكار نماز متوجه همان عمل و قول باشد و مراعات حضور پروردگارش را كند و متوجه باشد كه اين اعمال را در حضور او ادا مي‏كند، تأمل و تفكر درباره جزيي از نماز، او را از توجه به آن جز كه مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هر عملي يا اداي هر ذكري به فكر آن عمل و ياذكر باشد و بداند كه در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداي آن ذكر از او خواسته شده و از خدا بخواهد كه او را كمك كند تا آن جز را همان‏گونه كه از او خواسته انجام دهد.

ايشان در قسمتي ديگر از مقاله خود مي‏نويسد:

آن كس كه باطنش بر محبت دنيا سرشته شده و همش پيوسته در پي تحصيل دنيا و اشتغال به حفظ و تكميل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلكه به خاطر محبت و لذت - كه دنياي مذموم هم همين دنياست كه آدمي را از ذكر و ياد خدا باز مي‏دارد- چنين كسي نبايد انتظار داشته باشد كه طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آن‏چنان كه زاهدان در نماز و ديگر عبادات و طاعات خود مي‏چشند، دريابد.زيرا كسي كه از كسب دنيا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همت آدمي متوجه چيزي است كه دلباخته و علاقه‏مند به آن باشد، اگر دلباخته دنيا باشد، همتش هم در پي آن است و اگر علاقه‏مند به نماز باشد، همتش نيز متوجه آن خواهد بود و علاج كامل همين است.

بخش پاياني كتاب قسمت سوم از ديدگاه حضرت امام خميني قدس‏سره است كه در ابتداي آن آمده است:بر ارباب بصيرت و معرفت و مطّلع بر اسرارِ اخبارِ اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام پوشيده نيست كه روح عبادت و تمام و كمال آن به حضور قلب و اقبال به آن است، هيچ عبادتي بدون آن مقبولِ درگاهِ احديت و موردِ نظرِ لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.

ادامه بحث درباره بيان حضور قلب اجمالي و تفصيلي است، پس از بيان حضور قلب اجمالي چنين آمده:

 مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصيلاً، و آن، چنان است كه قلب عابد در جميع عبادت حاضر باشد و بداند كه حقّ را به چه توصيف مي‏كند و چطور مناجات مي‏كند. از براي آن مراتب و مقاماتي بسيار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان.و بايد دانست كه احاطه تفصيليه به اسرار عبادات و كيفيت مدح و ثناي به هر يك، براي احدي جز كُمل اصفيا به طريقِ افاضه و وحي الهي ممكن نيست. و ما اينجا به طريق اجمال، مراتب كليه آن را بيان مي‏كنيم.

امام راحل قدس‏سره سپس به بيان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است:

و اين طايفه، از اهل شهود و كشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است كه جميع حقايقي را كه صورت عبادات كاشف آن‏ها است، و اسراري را كه اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آن‏ها است، بالعيان مشاهده كنند، پس در وقت تكبيرات افتتاحيه، كشفِ حجبِ سبعه بر آن‏ها گرديده و خَرق آن را نمايند، و در تكبير آخر، كشف سُبُحات جلال و جمال بر آن‏ها گرديده، به مناسبت قلوب آن‏ها، با استعاذه از شيطان قاطعِ طريق و جلوه اسم‏اللّه الجامع، وارد محامد گردند. چنان‏چه اشاره‏اي به آن در محل خود بيايد، ان‏شاءالله.

در پايان، زير عنوان «اموري كه به تحصيل حضور قلب كمك مي‏كند» آمده است:و آن در نماز اموري چند است كه پس از اين در مواقع خود بعض از آن را ذكر مي‏كنيم و اكنون به طريق كلّيْ براي مطلق عبادات علاجي ذكر مي‏كنيم و آن اين است كه انسان شواغل داخليه و خارجيه را كه مهم‏تر از همه شواغل قلبيه است، قطع كند. شواغل قلبيه سبب عمده يا منحصرش حبّ‏دنيا و هم آن است.اگر انسان هم‏اش تحصيل دنيا و رسيدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجه به آن مي‏شود و شغل شاغلش آن مي‏شود.

 

پاورقيها:

(1و2)ـ ر.ك: الـراغب الاصفهاني، المفردات، دفتر نشر الكتاب، ص،285سيد احمد فهري، پرواز در ملكوت.

(3)ـ ر.ك: سـيـد احـمـد فهري، پرواز در ملكوت، (شرح و تفسير آدابالصلوه امام خميني) ص22.

(4)ـ وسائل الشيعه، ج3، ص26.

(5) ـ همان.

(6) ـ ر.ك: ميزان الحكمه، چاپ جديد، ج2، ص1627.

(7)ـ امام خميني، چهل حديث، ص498.

(8) ـ صحيفه نور (چاپ جديد) ج7، ص289.

(9)ـ بـراي اطلاع بيش تر در اين زمينه رجوع شود به كتاب طهارت روح(آثار تربيتي نماز از ديدگاه شهيد مطهري).

 

منابع:

عنوان كتاب:حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان رباني و عارفان الهي

ملاحظات :اين كتاب با آثاري از سيدبن طاوس، شهيدثاني، شيخ بهايي، فيض كاشاني، ملامهدي نراقي ، سيد عبدالله شبر، ميرزا جوادملكي، امام خميني بجاپ رسيده است. 

 

 


نوشته شده در   يکشنبه 6 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode