حضرت موسي(عليهالسلام) از خداوند شرح صدر خواست؛ ﴿ربِّ اشرح لي صدري﴾(1) و با خطاب ﴿قد أوتيتَ سؤلَك يا موسي﴾، به همه خواستههاي آن حضرت پاسخ مثبت داده شد.
هنگامي كه موساي كليم(عليهالسلام) به همراه قومش از شهر گريختند و در محاصره فرعونيان از پشت سر و دريا از پيشرو قرار گرفتند، با وحشت و ترس همگي گفتند: اكنون به ما ميرسند و گرفتار دشمنان ميشويم، جاي گريزي نيست. چون راه بر ما بسته است؛ ﴿قال أصحاب موسي إنّا لمدركون﴾.(2)
در اين هنگام (ميان دو خطر) حضرت موسي(عليهالسلام) كه از شرح صدر و هدايت ويژه الهي برخوردار بود، بدون هيچ اضطراب و ترس و با قاطعيت تمام، گفتار و پندار آنان را ردّ و ردع كرد؛ ﴿كلاّ إنّ معي ربّي سيهدين﴾(3)؛ خداي من حتماً مرا هدايت و ياري ميكند، به فرمان او به هر سو ميروم. در اين حال، خداوند به او فرمان داد: ﴿أن اضرب بعصاك البحر﴾(4) و او با عصا به دريا زد و چندين راه باز شد.
بنابراين، برخي از هدايتها با طمأنينه دل كه در حدّ خود نوعي از شرح صدر است، به دست ميآيد و به دريا چيره ميشود. اين هدايت از راه علم حصولي و يادگيري احكام و معارف نيست، بلكه دل به دريا زدن و نترسيدن محصول طمأنينه دروني است كه هدايت ويژه تكويني است؛ چنين انساني هيچ دلهره و هراسي ندارد. چون قلبش به مبدأ محكمي پيوند خورده است؛ ﴿ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب﴾(5) و آن حقيقت غيرمتناهي را به اندازه سعه وجودي خويش، درك و شهود كرده است؛ ﴿ليس كمثله شيء﴾.(6) بدين جهت هيچ چيزي نميتواند قلب او را در سيطره خودش درآورد و او هيچ خطري را حس نميكند.
آري براي رسيدن به مقصد والا، اين شرح صدر كه نور است، بايسته است، ولي بس نيست؛ يعني اگر كسي نوراني شد و شرح صدر پيدا كرد، باز هم به مراقبت و محاسبت بيشتر نياز دارد. زيرا انسان تا زنده است، در معرض خطر قرار داد.
در مقابل، انسان دل بسته طبيعت كه گرفتار ضيق صدر و تنگناي وجود محدود است، در همه مراحل زير فشار است و هرگز لذت آزادي و رهايي از بند را نميچشد، بلكه هم در دنيا فشار ميبيند؛ ﴿من أعرض عن ذكري فإنّ له معيشة ضنكاً﴾(7)، هم پس از مرگ گرفتار فشار برزخي است، هم در آتش جهنّم سقوط
ميكند؛ ﴿و إذا ألقوا منها مكاناً ضيّقاً مقرّنين دعوا هنالك ثبوراً﴾.(8) زيرا ضلالت قلب و ضيق صدر، ظهوري جز فشار دنيا و آخرت ندارد؛ ﴿كذلك يجعل الله الرجس علي الّذين لا يؤمنون﴾(9) و ﴿و يجعل الرجس علي الّذين لا يعقلون﴾.(10)
افكار كفرآميز و اخلاق الحادي و رفتار شركآلود كه هر يك عامل فشار و عذاب دروني است، او را رها نميكند، بلكه از هر سمت به او هجوم ميآورند؛ ﴿و لكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من الله﴾(11) و همانها روز ظهور حق به صورت ﴿و يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميّت﴾(12) در ميآيند.
خاصيت عامل فشار آن است كه نه رها ميكند و نه ميميراند؛ ﴿ثمّ لا يموت فيها و لا يحيي﴾(13)؛ چنانكه اثر سعه حيات و اطلاق ظهور، رهايي از هر بند و آزادي از هر رنج است؛ ﴿الّذي أحلّنا دار المقامة من فضله لا يمسّنا فيها نصب و لا يمسّنا فيها لغوب﴾(14) و ﴿لا يسمعون حسيسها و هم في ما اشتهت أنفسهم خالدون﴾.(15)
آري مؤمن پارسا، بر مركب روشني سوار است؛ ﴿أفمن شرح الله صدره للإسلام فهو علي نور من ربّه﴾(16) و كافر تبهكار دل مرده، مقهور و مركوب پليدي و تاريكي است؛ ﴿كذلك يجعل الله الرجس علي الّذين لا يؤمنون﴾.
1 ـ سوره طه، آيه 25.
2 ـ سوره شعراء، آيه 61.
3 ـ سوره شعراء، آيه 62، (حرف ردع، جمله اسميه و حروف تأكيد).
4 ـ سوره شعراء، آيه 63.
5 ـ سوره رعد، آيه 28.
6 ـ سوره شوري، آيه 11.
7 ـ سوره طه، آيه 124.
8 ـ سوره فرقان، آيه 13.
9 ـ سوره انعام، آيه 125.
10 ـ سوره يونس، آيه 100.
11 ـ سوره نحل، آيه 106.
12 ـ سوره ابراهيم، آيه 17.
13 ـ سوره اعلي، آيه 13.
14 ـ سوره فاطر، آيه 35.
15 ـ سورهانبياء، آيه 102.
16 ـ سوره زمر، آيه 22.
هدایت در قرآن، ص 254-256.