ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 10 فروردين 1403
جمعه 10 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388     |     کد : 2420

نسل کشی های کتاب مقدس

یکی از قوانین جنگ که اسلام بر آن تاکید بسیار دارد حفظ حقوق دشمن است در جنگ با سرباز دشمن تا آن زمان میجنگند که دست به شمشیر دارد ...

 

یکی از قوانین جنگ که اسلام بر آن تاکید بسیار دارد حفظ حقوق دشمن است در جنگ با سرباز دشمن تا آن زمان میجنگند که دست به شمشیر دارد و فقط جنگجویان دشمن کشته یا اسیر میشوند و خون غیرجنگجویان محترم دانسته شده است

از جمله دستوراتی که در جنگ داده شده است حفظ حقوق اسیران است اسیر خونش محترم است و جانش باید محفوظ بماند احترامش و احساساتش باید پاس داشته شود

در جنگ خیبر وقتی یکی از سربازان اسلام زنان اسیر را از میان کشته شدگانشان عبور داد پیامبر اسلام سخت با وی را توبیخ نمود

و همچنین به مراعات شکست خوردگان بسیار تاکید شده است و شکر نعمت پیروزی در نبرد را بخشش دشمن دانسته اند

ولی از مهمترین دستورات دینی اسلام برای جنگ تاکید بر مراعات کودکان و زنان است که در جنگ به هیچ وجه گناهکار نیستند و هیچ کسی حق ندارد حرمتشان را بدرد و خونشان را حلال بداند زیرا در هیچ دین و آیینی کودکان گناهکار نیستند و وجدان انسانی چنین قضاوت میکند که باید پاس حرمت کودکان نگاه داشته شود و مسولیت حفاظت از ایشان به عهده کامیابان جنگ نهاده شده است

و هیچ عقل و آیینی اجازه نمی دهد که کودکان قربانی جنگ شوند و نیروهای متجاوز دست به کشتار کودکان و زنان بزنند و هر گروهی که مرتکب چنین جنایتی شوند در نزد همه اندیشه ها محکوم هستند

و هیچ متجاوزی حق ندارد به محض پیروزی نسل کشی راه بیندازد و تمام افراد حریف اعم از زن و کودک را قتل عام نماید

. اما این موضوع نسبت به کتاب مقدس تفاوت دارد . در کتاب مقدس نسل کشی های بی رحمانه ای وجود دارد.

که ایشان باید به محض پیروزی تمام افراد دشمن اعم از زن و کودکان شیر خاره را قتل عام کنند

جالب آن که این نسل کشی ها همه به دستور خداوند کتاب مقدس و با اجرای بزرگترین پیامبرانش یعنی حضرت موسی(ع) و حضرت یوشع(ع) شکل گرفته است . در این نسل کشی ها همه باید کشته شوند حتی کودکان شیر خواره و زنان و دختران بیگناه. فقط در یک مورد دختران باکره استثنا می شوند؛ حتی در برخی موارد گاو و گوسفندان را هم سر می برند . همه این نسل کشی ها بدین خاطر است که خداوند زمینی را که بنی اسرائیل در آن زندگی می کنند، به بنی اسراییل بخشیده و اهالی این زمین ها باید از بین بروند تا جای آن برای قوم برگزیده مهیا گردد.

در حالی که فطرت پاک هر انسانی میگوید در جنگ کودکان هیچ گناهی ندارند

و حقوق انسانی حکم میکند که در جنگ فقط با جنگجویان باید مبارزه شود و حقوق کودکان و زنان و پیران و اسیران باید محفوظ بماند

ولی دست تحریف در کتاب مقدس به راحتی چنین جنایاتی را به پاکترین افراد بشریت و بزرگترین پیامبران الهی نسبت میدهد

آیا ممکن است یکی برترین برگزیده های الهی کودکان شیر خواره را به گناه پدرانشان در جلوی چشم ماردانشان سر ببرد! مطمینا خیر

آیا ممکن است خداوند به پیامبرش دستور بدهد به محض پیروزی بر دشمن تمام شهر را قتل عام کن و همه را در آتش بسوزان !

مطمینا پاسخ منفی است

ولی میبینیم که در کتاب مقدس به راحتی چنین نسبتهایی به خدا و پیامبرش زده میشود که جالب است به برخی از این موارد نگاهی بیندازیم

ابتدا لازم است نیم نگاهی به تاریخ این جنگها بیندازیم

خداوند به فرماندهی حضرت موسی (ع) تمام بنی اسراییل را از چنگ فرعون میرهاند و فرعونیان را در دریای نیل غرق میسازد قوم بنی اسراییل در پی سرزمین موعود راهی فلسطین میشوند

طبعا در این سرزمین اقوام بسیاری سکونت داشتند و شهرهای آبادی را بنا نهاده بودند و بنی اسراییل میخواستند در شهرهای ایشان سکونت ورزند و لذا میبایست ابتدا شهرها را خالی از سکنه کنند و سپس خود در این شهرها ماوی گزینند این بود که کار پاک سازی نژادی این شهرها را که تعداشان هم بسیار است آغاز کردند در این جنگها ابتدا پس از شکست ارتش مدافع شهر وارد شهر می شدند و سپس دست به پاک سازی نژادی میزدند و زنان و کودکان و تمامی موجودات زنده داخل این شهرها را از دم تیغ میگذراندند تا مکانی را برای سکونت خویش مهیا سازند

زنان و کودکان بی گناهی که همسران و پدرانشان در جنگ شکست خورده بودند و کشته شده بودند میبایست خودشان نیز به همین عاقبت دچار میشدند و تنها جرمشان همین بود که در شهرهایی زندگی میکردند که بنی اسراییل بنا داشت محل استقرار خود را در آنجا بنا نهد

با توجه به این مقدمه به آیات زیر که از کتاب مقدس برگزیده شده است دقت کنید

 خداوند خطاب به حضرت موسی:در جنگ هیچ جنبده ای را زنده مگذار:

چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی. و چون یَهُوَه، خدایت، آن را به دست تو بسپارد، جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش. لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یَهُوَه خدایت به تو دهد، بخور. به همه شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امت ها نباشند، چنین رفتار نما. اما از شهرهای این امت هایی که یَهُوه، خدایت، تو را به ملکیت می دهد، هیچ ذی نفس را زنده مگذار. بلکه ایشان را، یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فَرِزّیان و حِوّیان و یبوسیان را، چنانکه یَهُوَه، خدایت، تو را امر فرموده است، بالکل هلاک ساز. (تثنیه : 21 / 10 و 13ـ17)

آیا خداوند محبت این فرامین را صادر میکند؟

 موسی(ع) تمام مردان و کودکان و زنان غیرباکره را می کشد و دختران باکره را نگه می دارد.

1 و یَهُوَه موسی را خطاب کرده گفت: 2 “انتقام بنی‌اسرائیل را از مدیانیان بگیر و بعد از آن به قوم خود ملحق خواهی شد.” 3 پس موسی قوم را مخاطب ساخته گفت: “از میان خود مردان برای جنگ مهیا سازید تا به مقابلة مدیان برآیند و انتقام یَهُوَه را از مدیان بکشند. 4 هزار نفر از هر سبط از جمیع اسباط اسرائیل برای جنگ بفرستید.”

5 پس از هزاره‌های اسرائیل از هر سبط یک هزار یعنی دوازده هزار نفر مهیا شدة برای جنگ منتخب شدند. 6 و موسی ایشان را هزار نفر از هر سبط به جنگ فرستاد ایشان را با فینحاس بن‌العازار کاهن و اسباب قدس و کَرِنّاها برای نواختن در دستش به جنگ فرستاد. 7 و با مدیان به طوری که یَهُوَه موسی را امر فرموده بود جنگ کرده همة ذکوران را کشتند. 8 و در میان کشتگان ملوک مدیان یعنی اِوی و راقَم و صور و حور و رابع پنج پادشاه مدیان را کشتند و بلعام بن‌بعور را به شمشیر کشتند. 9 و بنی‌اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همة املاک ایشان را غارت کردند. 10 و تمامی شهرها و مساکن و قلعه‌های ایشان را به آتش سوزانیدند. 11 و تمامی غنیمت و جمیع غارت از انسان و بهایم گرفتند. 12 و اسیران و غارت و غنیمت را نزد موسی و العازار کاهن و جماعت بنی‌اسرائیل در لشکرگاه در عربات موآب که نزد اردن در مقابل اریحاست آوردند.13 و موسی و العازار کاهن و تمامی آقاان جماعت بیرون از لشکرگاه به استقبال ایشان آمدند. 14 و موسی بر رؤسای لشکر یعنی سرداران هزاره‌ها و سرداران صدها که از خدمت جنگ باز آمده بودند‌غضبناک شد. 15 و موسی به ایشان گفت: “آیا همة زنان را زنده نگاه داشتید؟ 16 اینک اینانند که بر حسب مشورت بلعام بنی‌اسرائیل را واداشتند تا در امر فغور به یَهُوَه خیانت ورزیدند و در جماعت یَهُوَه وبا عارض شد. 17 پس الآن هر ذکوری از اطفال را بکشید و هر زنی را که مرد را شناخته با او همبستر شده باشد بکشید. 18 و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید. 19 و شما هفت روز بیرون از لشکرگاه خیمه زنید و هر که شخصی را کشته و هر که کشته‌ای را لمس نموده باشد از شما و اسیران شما در روز سوم و در روز هفتم خود را تطهیر نماید. 20 و هر جامه و هر ظرف چرمی و هر چه از پشم بز ساخته شده باشد و هر ظرف چوبین را تطهیر نمایید.”....

و غنیمت سوای آن غنیمتی که مردان جنگی گرفته بودند از گوسفند ششصد و هفتاد و پنج هزار رأس بود. 33 و از گاو هفتاد و دو هزار رأس. 34 و از الاغ شصت و یک هزار رأس. 35 و از انسان از زنانی که مرد را نشناخته بودند سی و دو هزار نفر بودند.

(اعداد : 31 / 1 ـ 4 و 7 و 9 ـ 12 و 14 ـ 19 و 21 و 32 ـ 35)

بدون شرح!

 

موسی تمام مردم حتی زنان و اطفال شهرهای زیادی را قتل عام کرد

32 آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابلة ما برای جنگ کردن در یاهص بیرون آمدند. 33 و یَهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم. 34 و تمامی شهرهای او را در آنوقت گرفته مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم. 35 لیکن بهایم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم برای خود به غارت بردیم. 36 از عروعیر که بر کنارة وادی اَرنون است و شهری که در وادی است تا جِلعاد قریه‌ای نبود که به ما ممتنع باشد یَهُوَه خدای ما همه را به ما تسلیم نمود. 37 لیکن به زمین بنی‌عمون و به تمامی کنارة وادی یبوق و شهرهای کوهستان و به هرجایی که یَهُوَه خدای ما نهی فرموده بود‌ نزدیک نشدیم.(تثنیه 32:3-37)

آیا این نسبت به یکی از بزرگترین پیامبران الهی سزاست؟

 

کشتار مردم باشان توسط حضرت موسی

3پس یَهُوَه خدای ما عوج ملک باشان را نیز و تمامی قومش را به دست ما تسلیم نموده او را به حدی شکست دادیم که احدی از برای وی باقی نماند. 4 و در آنوقت همة شهرهایش را گرفتیم و شهری نماند که از ایشان نگرفتیم یعنی شصت شهر و تمامی مرزبوم اَرجوب که مملکت عوج در باشان بود. 5 جمیع اینها شهرهای حصاردار با دیوارهای بلند و دروازه‌ها و پشت‌بندها بود سوای قُرای بی‌حصارِ بسیار کثیر. 6 و آنها را بالکل‌ّ هلاک کردیم چنانکه با سیحون ملک حشبون کرده بودیم هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاک ساختیم. 7 و تمامی بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم. (تثنیه : 3 / 3 ـ 7)

به چه جرمی کشته شدند؟

 

کشتار و سوزاندن زنان و کودکان توسط یوشع

آنگاه قوم صدا زدند و کَرِنّاها را نواختند. و چون قوم آواز کَرِنّآ را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند حصار شهر به زمین افتاد و قوم یعنی هرکس پیش روی خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند. 21 و هرآنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند. 22 و یوشع به آن دو مرد که به جاسوسی زمین رفته بودند گفت: “به خانة زن فاحشه بروید و زن را با هرچه دارد از آنجا بیرون آرید چنانکه برای وی قسم خوردید.” 23 پس آن دو جوان جاسوس داخل شده راحاب و پدرش و مادرش و برادرانش را با هرچه داشت بیرون آوردند بلکه تمام خویشانش را آورده ایشان را بیرون لشکرگاه اسرائیل جا دادند. 24 و شهر را با آنچه در آن بود به آتش سوزانیدند. لیکن نقره و طلا و ظروف مسین و آهنین را به خزانة خانة یَهُوَه گذاردند. 25

اینچنین بی رحمانه زنان و کودکان را سوزاندن کار چه کسانی است !!...پیامبرخدا؟

 

کشتار مردم عای توسط یوشع

10 و یوشع بامدادان بزودی برخاسته قوم را صف‌آرایی نمود و او با مشایخ اسرائیل پیش روی قوم بسوی عای روانه شدند. 11 و تمامی مردان جنگی که با وی بودند روانه شده نزدیک آمدند و در مقابل شهر رسیده بطرف شمال عای فرود آمدند. و در میان او و عای وادی‌ای بود. 12 و قریب به پنج هزار نفر گرفته ایشان را در میان بیت‌ئیل و عای بطرف غربی شهر در کمین نهاد. 13 پس قوم یعنی تمامی لشکر که بطرف شمالی شهر بودند و آنانی را که بطرف غربی شهر در کمین بودند قرار دادند و یوشع آن شب در میان وادی رفت. 14 و چون ملک عای اینرا دید او و تمامی قومش تعجیل نموده بزودی برخاستند و مردان شهر به مقابلة بنی‌اسرائیل برای جنگ به جای معین پیش عربه بیرون رفتند و او ندانست که در پشت شهر برای وی در کمین هستند. 15 و یوشع و همة اسرائیل خود را از حضور ایشان منهزم ساخته به راه بیابان فرار کردند. 16 و تمامی قومی را که در شهر بودند ندا در دادند تا ایشان را تعاقب کنند. پس یوشع را تعاقب نموده از شهر دور شدند. 17 و هیچکس در عای و بیت‌ئیل باقی نماند که از عقب بنی‌اسرائیل بیرون نرفت و دروازه‌های شهر را باز گذاشته اسرائیل را تعاقب نمودند.

18 و یَهُوَه به یوشع گفت: “مزراقی که در دست توست بسوی عای دراز کن زیرا آن را به دست تو دادم و یوشع مزراقی را که به دست خود داشت بسوی شهر دراز کرد. 19 و آنانی که در کمین بودند بزودی از جای خود برخاستند و چون او دست خود را دراز کرد دویدند و داخل شهر شده آنرا گرفتند و تعجیل نموده شهر را به آتش سوزانیدند. 20 و مردان عای بر عقب نگریسته دیدند که اینک دود شهر بسوی آسمان بالا میرود. پس برای ایشان طاقت نماند که به این طرف و آنطرف بگریزند. و قومی که به سوی صحرا می‌گریختند بر تعاقب کنندگان خود برگشتند. 21 و چون یوشع و تمامی اسرائیل دیدند که آنانی که در کمین بودند شهر را گرفته‌اند و دود شهر بالا میرود ایشان برگشته مردان عای را شکست دادند. 22 و دیگران به مقابلة ایشان از شهر بیرون آمدند و ایشان در میان اسرائیل بودند. آنان از یکطرف و اینان از طرف دیگر و ایشانرا می‌کُشتند به حدی که کسی از آنها باقی نماند و نجات نیافت. 23 و ملِک عای را زنده گرفته او را نزد یوشع آوردند.

24 و واقع شد که چون اسرائیل از کُشتن همة ساکنان عای در صحرا و در بیابانی که ایشان را در آن تعاقب می‌نمودند فارغ شدند و همة آنها از دم شمشیر افتاده هلاک گشتند تمامی سرائیل به عای برگشته آن را به دم شمشیر کشتند. 25 و همة آنانی که در آنروز از مرد و زن افتادند دوازده هزار نفر بودند یعنی تمامی مردمان عای. 26 زیرا یوشع دست خود را که با مزراق دراز کرده بود پس نکشید تا تمامی ساکنان عای را هلاک کرد. 27 لیکن بهایم و غنیمت آن شهر را اسرائیل برای خود به تاراج بردند موافق کلام یَهُوَه که به یوشع امر فرموده بود. 28 پس یوشع عای را سوزانید و آنرا تودة ابدی و خرابه ساخت که تا امروز باقی است. 29 و ملِک عای را تا وقت شام به دار کشید و در وقت غروب آفتاب یوشع فرمود تا لاش او را از دار پایین آورده او را نزد دهنة دروازة شهر انداختند و تودة بزرگ از سنگها بر آن برپا کردند که تا امروز باقی است.

چگونه کودکان شهر عای زنده زنده در آتش می سوختند؟

 

کشتار عجیب مردم هفت شهر

9 پس یوشع تمامی شب از جِلجال کوچ کرده‌ ناگهان به ایشان برآمد. 10 و یَهُوَه ایشان را پیش اسرائیل منهزم ساخت و ایشانرا در جبعون به کُشتار عظیمی کُشت. و ایشان را به راه گردنة بیت حورون گریزانید و تا عزِیقَه و مقّید‌َه ایشانرا کُشت. 11 و چون از پیش اسرائیل فرار میکردند و ایشان در سرازیری بیت حورون میبودند آنگاه یَهُوَه تا عزِیقّه بر ایشان از آسمان سنگهای بزرگ بارانید و مردند. و آنانی که از سنگهای تگرگ مردند بیشتر بودند از کسانی که بنی‌اسرائیل به شمشیر کشتند.

... 28 و در آنروز یوشع مقّید‌َه را گرفت و آن و ملِکش را به دم شمشیر زده ایشان و همة نفوسسی را که در آن بودند هلاک کرد و کسی را باقی نگذاشت و بطوری که با ملٍک اریحا رفتار نموده بود با ملِک مقّید‌َه نیز رفتار کرد.

29 و یوشع با تمامی اسرائیل از مقّید‌َه به لِبًنَه گذشت و با لِبًنَه جنگ کرد. 30 و یَهُوَه آنرا نیز با ملِکش به دست اسرائیل تسلیم نمود پس آن و همة کسانی را که در آن بودند به دم شمشیر کشت و کسی را باقی نگذاشت و بطوری که با ملِک اریحا رفتار نموده بود با ملِک آن نیز رفتار کرد.

31 و یوشع با تمامی اسرائیل از لِبًنَه به لاخیش گذشت و به مقابلش اردو زده با آن جنگ کرد. 32 و یَهُوَه لاخیش را به دست اسرائیل تسلیم نمود که آن را در روز دوم تسخیر نمود. و آن و همة کسانی را که در آن بودند به دم شمشیر کشت چنانکه به لِبًنَه کرده بود.

33 آنگاه هورام ملک جارز برای اعانت لاخیش آمد و یوشع او و قومش را شکست داد به حدی که کسی را برای او باقی نگذاشت.34 و یوشع با تمامی اسرائیل از لاخیش به عجلون گذشتند و به مقابلش اردو زده با آن جنگ کردند. 35 و در همانروز آنرا گرفته به دم شمشیر زدند و همة کسانی را که در آن بودند در آنروز هلاک کرد چنانکه به لاخیش کرده بود.

36 و یوشع با تمامی اسرائیل از عجلون به حبرون بر آمده با آن جنگ کردند. 37 و آنرا گرفته آنرا با ملِکش و همة شهرهایش و همة کسانی که در آن بودند به دم شمشیر زدند و موافق هر آنچه که به عجلون کرده بود کسی را باقی نگذاشت بلکه آنرا با همة کسانی که در آن بودند هلاک ساخت.

38 و یوشع با تمامی اسرائیل به د‌بیرً برگشت و با آن جنگ کرد. 39 و آنرا با ملِکش و همة شهرهایش گرفت و ایشان را به دم شمشیر زدند و همة کسانی را که در آن بودند هلاک ساختند و او کسی را باقی نگذاشت و بطوری که به حبرون رفتار نموده بود به د‌َبیر و ملِکش نیز رفتار کرد چنانکه به لِبًنَه و ملِکش نیز رفتار نموده بود.

40 پس یوشع تمامی آن زمین یعنی کوهستان و جنوب و هامون و وادیها و جمیع ملوک آنها را زده کسی را باقی نگذاشت و هر ذی‌نفس را هلاک کرده چنانکه یَهُوَه خدای اسرائیل امر فرموده بود. 41 و یوشع ایشان را از قادش برًنیع تا غز‌ّه و تمامی زمین جوشَن را تا جبعون زد. 42 و یوشع جمیع این ملوک و زمین ایشان را در یک وقت گرفت زیرا که یَهُوَه خدای اسرائیل برای اسرائیل جنگ میکرد..(یوشع 9:10-43)

اگر یک چنین داستانی در قرآن میبود مسیحیان با آن چه برخوردی میکردند؟

و روش برخورد با شکست خورگان و قتل عام زنان و کودکانشان با روش اسلام مقایسه کنید!

 

روش برخورد با امیران اسیر

16 اما آن پنج ملک فرار کرده خود را در مغارة مقّید‌َه پنهان ساختند. 17 و به یوشع خبر داده گفتند: “که آن پنج ملِک پیدا شده‌اند و در مغاره مقّید‌َه پنهانند.” 18 یوشع گفت: “سنگهایی بزرگ به دهنة مغاره بغلطانید و بر آن مردمان بگمارید تا ایشان را نگاهبانی کنند ...

22 پس یوشع گفت: “دهنة مغاره را بگشایید و آن پنج ملک را از مغاره نزد من بیرون آورید.” 23 پس چنین کردند و آن پنج ملِک یعنی ملِک اورشلیم و ملِک حبرون و ملِک یرًموت و ملِک لاخیش و ملِک عجلون را از مغاره نزد وی بیرون آوردند. 24 و چون ملوک را نزد یوشع بیرون آوردند یوشع تمامی مردان اسرائیل را خواند و به سرداران مردان جنگی که همراه وی میرفتند گفت: “نزدیک بیایید و پایهای خود را بر گردن این ملوک بگذارید.” پس نزدیک آمده پایهای خود را برگردن ایشان گذاردند. 25 و یوشع به ایشان گفت: “مترسی و هراسان مباشید. قوی و دلیر باشید زیرا یَهُوَه با همة دشمنان شما که با ایشان جنگ میکنید‌ چنین خواهد کرد.” 26 و بعد از آن یوشع ایشان را زد و کشت و بر پنج دار کشید که تا شام بر دارها آوریخته بودند. 27 و در وقت غروب آفتاب یوشع فرمود تا ایشان را از دارها پایین آوردند و ایشان را به مغاره‌ای که در آن پنهان بودند انداختند و به دهنة مغاره سنگهای بزرگ که تا امروز باقی است گذاشتند.

ولی در اسلام تاکید شده حرمت اسیرانی که رییس قومشان بودن حفظ شود

 

 سايت پرسو جو


نوشته شده در   چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
 
Refresh
SecurityCode