ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 10 فروردين 1403
جمعه 10 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 16 مرداد 1401     |     کد : 199207

حضرت ابوالفضل(ع) با سکوت خود سخن می‌گوید

محمدرضا سنگری با بیان اینکه حضرت ابوالفضل(ع) شاگرد مکتب پدر بزرگوارش و دارنده علومی بود که پدر به او منتقل کرده است،

 محمدرضا سنگری با بیان اینکه حضرت ابوالفضل(ع) شاگرد مکتب پدر بزرگوارش و دارنده علومی بود که پدر به او منتقل کرده است، گفت: در طول راه خیلی‌ها حضرت اباعبدالله(ع) را موعظه کردند، اما کسی که به امام خط نمی‌دهد بلکه از امام خط می‌گیرد، حضرت ابالفضل(ع) است.

دکتر سنگریبه گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، مؤلف کتاب «آیینه‌داران آفتاب» و پژوهشگر عاشورایی، شب گذشته، ۱۵ مردادماه در هفتمین برنامه سخنرانی خود در مؤسسه فرهنگ عاشورا به تبیین سخنان امام حسین(ع) در حوزه سبک زندگی و بیراهه‌های زندگی پرداخت. متن سخنان وی به شرح زیر است:

حضرت ابوالفضل(ع) شاگرد مکتب پدر بزرگوارش و دارنده علومی بود که پدر به او منتقل کرده است. با وجود این علم و آگاهی در طول سفری که حضرت اباعبدالله(ع) از ۲۷رجب آغاز می‌کند تا کربلا، ما از حضرت ابالفضل(ع) سخنی نمی‌شنویم. حضرت ابوالفضل با سکوت سخن می‌گوید. در طول راه خیلی‌ها حضرت اباعبدالله(ع) را موعظه کردند، نصیحت کردند؛ از جمله ابن عباس، عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه، اما کسی هست که به امام خط نمی‌دهد بلکه از امام خط می‌گیرد. او چشم به دهان امام دوخته تا امام چه بفرماید. او تابع محض است. حضرت ابالفضل(ع) اگر سخنی می‌گوید سخنانش بازتاب سخن حضرت اباعبدالله(ع) است.

یکی از نقاط عظمت و شکوه حضرت ابالفضل این است که سکوت می‌کند. سکوت انسان‌های بزرگ عین سخن است. به تعبیر سهراب سپهری: «رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خواند». با نگاه و سلوک و کنش و منش خویش سخن بگوییم و واژه‌های ما کنش ما باشد.

بحث امروز مربوط به آغاز حرکت اباعبدالله(ع) و یک نکته اساسی است که حضرت در قالب چند بیت شعر مطرح کرده است. حدود دهم ماه رجب معاویه می‌میرد. احتمالاً ده روز بعد خبر آن به مدینه می‌رسد. زمانی که خبر به مدینه می‌رسد حضرت اباعبدالله(ع) در مسجد مشغول عبادت است. به نظر می‌رسد امام نماز مغرب خویش را خوانده است. عبدالله بن زبیر نیز در گوشه دیگری از مسجد مشغول نماز خواندن است. در این هنگام یک نوجوان ۱۴ یا ۱۵ ساله که نامش عثمان است وارد می‌شود و کنار گوش امام سخنی مطرح می‌کند. امام حالتش عوض می‌شود. عبدالله می‌گوید چه اتفاقی افتاده است؟ حضرت فرمودند به گمانم خبر مرگ معاویه به مدینه رسیده است. مرا به دارالعماره خواسته‌اند. عبدالله می‌گوید آیا خواهی رفت؟ امام می‌فرماید بله می‌روم. البته عبدالله بن زبیر را هم به دارالعماره دعوت کرده بودند که نرفت.

معاویه پیش از مرگ به یزید گفته بود همه چیز را برایت آماده کردم. تو مخالفی نداری. فقط چهار نفر با تو مخالفت می‌کنند، اولین شخص عبدالرحمان بن ابی‌بکر است که دنبال ثروت است و اگر شرایط را برای او فراهم آوری به تو کاری ندارد (البته او همزمان با معاویه مرد)، نفر دوم عبدالله بن عمر است که آدم منعطفی است و از تو تبعیت خواهد کرد. دو نفر خطرناک هستند؛ یکی عبدالله بن زبیر است که شبیه روباه است و هر جا به او دسترسی پیدا کردی، او را بکش، اما درباره امام حسین علیه السلام او تسلیم نخواهد شد. اگر بر او دست یافتی از او بگذر. آنچه معاویه در سر می‌پرورید این بود که امام را دستگیر کن، اما مانند روز فتح مکه که پیامبر(ص) خاندان ابوسفیان را آزاد کرد و فرمود انتم الطلقا، تو نیز چنین کن.

یزید در نامه‌ای که می‌نویسد قصد برخورد با حضرت اباعبدالله(ع) را دارد. حاکم دارالعماره امام را دعوت کرد. گفتگویی صورت می‌گیرد. حدود ۱۹ تا ۳۰ نفر همراه امام هستند. مروان بن حکم که در عصر پیامبر(ص) تبعید شده بود حضور دارد و امام را تهدید می‌کند. او با حاکم مدینه اختلاف نظر داشت و از ولید می‌خواهد امام را به قتل برساند. امام بیرون می‌آید. به زیارت قبر رسول اکرم(ص) می‌رود و بعد به خانه برمی‌گردد و موضوع را در خانواده مطرح می‌کند و می‌گوید آماده سفر باشید. دو روز بعد امام حرکت می‌کند. پیش از رفتن امام، عبدالله بن زبیر مدینه را ترک گفته و از بیراهه‌ها رفته است. یکی از مخالفان او برادرش بود که به دنبال او می‌رود اما پیدایش نمی‌کند.

امام حسین(ع) وقتی تصمیم به حرکت می‌گیرد عده‌ای به ایشان پیشنهاد می‌دهند که تو هم از بیراهه برو. اولین کسی که این پیشنهاد را به امام داد مسلم بن عقیل است امام فرمود چرا از بی راه بروم؟ آیا نگرانی که تعقیب کنندگان به ما دست یابند؟ هرگز راه را ترک نخواهم کرد تا آنچه خدا دوست دارد انجام دهد. من رویم را بر نمی‌گردانم. روایت دیگر هست که خانواده حضرت اباعبدالله(ع) این را گفتند. امام فرمود آیا از تعقیب کنندگان می‌ترسید؟ آیا از ترس مرگ از راه منحرف شوم؟ سپس اباعبدالله علیه السلام شعری خواند:

 إذا المرء لا یحمی بنیه وعرسه و عترته کان اللئیم المسببا

ومن دون ما یبغی یزید بنا غداً نخوض بحار الموت شرقاً ومغرباً

و نضرب ضرباً کالحریق مقدماً إذا ما رآه ضیغم فر مهرباً

هرگاه انسان پشتوانه آبرو و حیثیت خود نباشد این انسان پست است که شایسته دشنام است. با این فضایی که یزید خواسته برای ما ایجاد کند ما در دریاهای مرگ شنا خواهیم کرد. مانند کسی که در دل آتش دست و پا بزند این شرایط را می پذیرم و چون شیری که سر از بیشه بیرون آورد فرار نخواهم کرد. این شعر کاملا حماسی است.

آنچه درباره آن قرار است سخن بگوییم موضوع بیراهه‌ها هستند. بیراهه‌ها کدام هستند که حضرت فرمود تن به آنها نخواهیم داد. اولین بیراهه و ساده‌ترین شکل بیراهه آن است که از در وارد نشویم، یا بی آنکه در را بنوازیم وارد شویم یا وقتی وارد شویم سلام ندهیم. وقتی وارد خانه‌تان می‌شوید حتی اگر هیچکس نباشد سلام کنید فرشتگان پاسخ شما را خواهند داد. خداوند در آیه ۱۸۹ سوره بقره می‌فرماید: هرگاه وارد خانه شوید به خودتان سلام دهید. سلام فضا را مبارک و پاک می‌کند. سلام نام خداست و وقتی به هم سلام می‌کنیم خدا را به هم تقدیم می‌کنیم و خدا را بین خود قرار می‌دهیم. البته سلام به معنی سلامتی و سلم نیز هست. سلام یک ادب آسمانی است و باعث خیر و برکت می‌شود.

پس از درآمدن راه منطقی و متعارف را برگزیدن است. بیراهه را انتخاب نکنید. ما چند گونه بیراهه داریم؛ یکی بیراهه‌های فکری که قرآن به عنوان ضالین یا کج‌راه از آن یاد می‌کند. نوع دوم تندروی فکری و افراط‌گری است که بزرگ‌ترین نمونه تاریخی آن خوارج یا مارقین هستند. افراطی‌ها در نهایت سقوط می‌کنند. افراطی‌گری ناشی از بی‌تاملی است. بیراهه دیگر کندروی فکری است که خودش چند نوع دارد، از جمله اینکه موضوعی را دیر مطرح کنیم، مثلا در مقابل کاری الان باید تشکر کنم اما با تاخیر تشکر می‌کنم. قدردانی باید بلافاصله باشد. با تأخیر قدردانی نکنیم. قدردانی با تاخیر بی‌ارج و بی‌اجر است.

نوع دیگر بیراهه، استدلال‌های غلط یا آدرس غلط فکری به کسی دادن است. متاسفانه در این روزها از این‌گونه استدلال‌های غلط فراوان است، طرح سخنانی مانند اینکه امام حسین(ع) زیر پرچم یزید رفته است، یا در جنگ ایران شرکت کرده است (در حالی که امام در زمان جنگ عمر، هشت‌ یا نه سال بیشتر نداشته است)، یا در مورد حضرت قاسم سخنان نادرست طرح می‌شود و منابعی در ذیل آن می‌آورند که صحت ندارد.

افراط در تشویق و از آن سو افراط در تنبیه و سرزنش از بیراهه‌های عاطفی است. بیراهه‌های کنشی هم داریم که همه رفتارهای ناپسند را شامل می‌شود مثلاً رفتارهایی که ما در چشم دیگران خوار می‌کند، مثل روی‌گردانی، لب گزیدن، سر تکان دادن، لب برچیدن و ... .

حالتی به نام پرخاشگری تند و تخریبی داریم که به آن وندالیسم یا میل به تخریب‌گری می‌گویند.‌ این افراد عادت دارند مثلا وقتی روی صندلی می‌نشینند به آن آسیب بزنند. بخشی از این وندالیسم ناشی از همین بیراهه‌روی‌های ما است. در روایات داریم بیراه‌روی‌های ما است که تخریب گری دیگران را تقویت می‌کند.

بیراهه‌ها در بحران خود را نشان می‌دهند. وقتی با یک وقتی یک بحران مواجه شدید آرام باشید. چه بسیار بحران‌هایی که بر اثر دست و پا گم کردن ما شدیدتر از اصل موضوع اتفاق می‌افتد. راه در بحران‌ها چیست؟ وقتی به بحران می‌رسیم چه راهی را انتخاب کنیم؟ باید از هرگونه شتابزدگی بپرهیزیم. واکنش ناآگاهانه انجام ندهیم به فرموده امام حسین(ع) حلم و بردباری، زینت است. زیبایی در ظرفیت پذیری و حلم داشتن است. این اولین آموزه حضرت اباعبدالله(ع) در حرکتشان است‌. وقتی دچار بحران شویم چه کنیم؟ اولاً شناخت درست منشاء بحران مهم است. هر وقت با بحران مواجه شدید دقیقاً فکر کنید این بحران از کجا زاده شد؟ اگر اندیشه کنیم عمده بحران‌ها ریشه‌اش در خود ما است. هر شکستی که به ما برسد از خویش است. هیچ کس را مقصر ندانیم. امام علی علیه السلام می‌فرماید معیار انسان این است که می‌تواند خودش را نقد کند؛ سخن از بی بری باغچه بود.

عمده مشکلات را در سلوک و رفتار خود بیابید. شکست‌های ما به خودمان برمی‌گردد. پس در بحران‌ها خود را متهم کنیم یا دست کم سهم خود را در این بحران پیدا بکنیم. دوم حل بحران با حوصله و حلم است. مشکل در کنار مشکل درست نکنیم‌. سوم؛ در بحران مراجعه و مشاوره کنید. از صاحب نظران مشورت بخواهید. هرگز با سه دسته افراد مشورت نکنید حضرت علی(ع) فرمودند با ترسوها، افراد بخیل و افراد حریص مشورت نکنید. واژه مشورت از ریشه شور به معنی عسل از کندو گرفتن است. مشاوره کسب عسل از کندوی عسل ذهن دیگران است. بنابراین از صاحب نظران بهره گیری کنید.
چهارم مطالعه تجربه‌های زیسته دیگران است. پنجم عزم جدی در حل بحران کنید. این گونه نباشد که بخشی از آن را به عهده بگیرید و بخش دیگر را رها کنید. اگر این بحران از خود شما نشات گرفته عذرخواهی کنید و شجاعانه بپذیرید.

خدایا این رهنمودهای انسان‌ساز را از اباعبدالله(ع) شنیدیم. ما را ره پو و سالک راه اباعبدالله(ع) قرار بده. ما را با این معارف آشناتر بگردان. خدایا محبت حسین(ع) را در جان ما و نسل ما افروخته تر کن. حسین(ع) را از جان ما جدا مکن. ما را بر همین عشق بمیران. خدایا در ظهور حضرت صاحب الزمان(ع) و منتقم حضرت عبدالله(ع) تعجیل بفرما. شجاعت بازگشت از بیراهه‌ها و حرکت در راه را به همه ما عنایت بفرما و الفت و همدلی را به قلب‌هایمان ببخش.


نوشته شده در   يکشنبه 16 مرداد 1401  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
 
Refresh
SecurityCode