ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 10 فروردين 1403
جمعه 10 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 13 ارديبهشت 1400     |     کد : 195750

قرآن چگونه تمدن‌سازی می‌کند؟

آیت‌الله اعرافی با اشاره به تمدن‌ساز بودن قرآن بیان کرد: اگر اندیشه دینی و قرآنی را مورد مطالعه قرار دهیم، اسلام، دین و قرآن، دین تمدنی خواهد بود...

 آیت‌الله اعرافی با اشاره به تمدن‌ساز بودن قرآن بیان کرد: اگر اندیشه دینی و قرآنی را مورد مطالعه قرار دهیم، اسلام، دین و قرآن، دین تمدنی خواهد بود، اما با تفسیری که هم وحی را قبول دارد و هم دانش بشری را؛ یعنی نه جای علوم و دانش‌ها را می‌گیرد و نه صرفاً تعلیقه‌ای محسوب می‌شود، بلکه بنیادها را حرکت می‌دهد و بشر را جهت‌دهی می‌کند.

به گزارش ایکنا، آیت‌الله علیرضا اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه کشور، شب گذشته، ۱۱ اردیبهشت‌ماه، در سلسله نشست‌های تفسیر موضوعی و معارفی قرآن که به همت مؤسسه بین‌المللی حکمت برگزار می‌شود، با موضوع «قرآن؛ کتاب تمدن‌ساز» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

در ابتدا باید بگویم: در اینکه اسلام که برآمده از متن قرآن است، دین تمدنی است یا خیر، آرای متفاوتی وجود دارد. برخی اسلام و اساس آن، که قرآن و سنت باشد را تمدنی تفسیر نمی‌کنند، بلکه اسلام را یک حاشیه و تعلیقه‌ای بر تمدن بشری می‌دانند. در این رویکرد و تفسیر اول، این طور گفته می‌شود که بشر مسیر خود را طی می‌کند و کاروان بشریت در مسیر پیشرفت خود است و دین و قرآن و اسلام در این مسیر یک ورود حاشیه‌ای دارد و تعلیقه‌هایی بر این زیست بشری دارد. بنابراین زیست تمدنی از آن بشر است و دین و قرآن و منابع دینی ما حواشی بر این حرکت تمدنی بشر می‌زنند و این یک تفسیر از رابطه تمدن بشری با دین و از جمله قرآن و اسلام است که این تفسیر کاملاً حداقلی است و ذخایر قرآنی و دینی را در سطحی نمی‌بیند که تمدن‌ساز باشد و یا حداقل محرک یک حرکت تمدنی باشد.

تفسیر دوم اینکه کسی مدعی باشد که منابع و متون دینی ما تمدن‌ساز است؛ به این معنا که تمام اضلاع یک تمدن را پوشش می‌دهد و در حقیقت منابع دین را جای عقل و دانش بشری می‌خواهد فرض کند و می‌گوید همه را پوشش می‌دهد. این تفسیر کاملاً حداکثری است؛ یعنی منابع و متون نقلی جای همه رهاوردهای فکر و عقل و اندیشه بشر را می‌گیرد. اما آنچه بیشتر قابل دفاع است، نظریه سوم است که در این نظریه رهاوردهای وحی و آنچه در آیات و روایت مطرح شده است، منظومه فکری تمدنی است و یک تعلیقه‌ای بر تمدن بشر نیست و این منظومه فکری اسلامی و اندیشه قرآنی، واقعاً یک منظومه بزرگ و پیشران حرکت بشر به سمت تمدن با ویژگی‌های خاص خود است و سازگار با تحولات عقل و دانش بشری است.

این منظومه که رهاورد وحی است، جای عقل و دانش و ابتکار بشر و تولیدات عظیمی که بشر در حوزه‌های نظامات حقوقی و قواعد اجتماعی، سیاسی و ... را نفی نمی‌کند. بشر تولیدکننده است و با عقل و ابتکار خود، قلمروهای وسیعی را کشف می‌کند، اما اسلام در این بدنه و ساختار که بشر آن را می‌تواند تولید کند، یک حضور عمیق و جامعی دارد، در یک جاهایی در ساختار تولیدات فکر بشر در بنیادها دخالت می‌کند و اسلام در ساختارها نیز جهت‌دهی می‌کند و دست به حذف و اصلاح می‌زند.

ما براساس استدلال‌هایی که داریم به نظریه سوم معتقد هستیم. نظریه اول، اندیشه دینی را مجموعه‌ای از رهاوردهای وحیانی پراکنده می‌داند که قبول نداریم و نظریه دوم را نیز قبول نداریم که منظومه دینی جای عقل و دانش را بگیرد. این منظومه دامنه وسیع دارد و جا برای خلاقیت بشر و ابتکارات بشر فراهم است، اما این خلاقیت در روح و جان و کالبد، تحت تأثیر قرآن و اسلام قرار می‌گیرد.

مطلب دیگر این است که مقوله تمدن و یا به تعابیر مختلفی که در فارسی و عربی داریم، خاستگاه لغوی‌اش، مقابل بربریت و زندگی بیابانی‌ و بادیه‌نشینی است و تمدن نوعی شهرنشینی است که اضلاع متعددی دارد و فرد در یک جامعه بزرگ و دارای پیچیدگی‌هایی قرار می‌گیرد و سطح زندگی او از تامین نیازهای نخستین خارج و فراترمی‌آید. اما تمدن در اصطلاح، یک زندگی پیچیده و متنوع و دارای نظامات حقوقی، سیاسی، هنری و سبک‌های متنوع زندگی است. البته تمدن و فرهنگ از مفاهیم محل اختلاف است.

وقتی از تمدن سخن می‌گوییم و یا حیات تمدنی را مطرح می‌کنیم، باید چند لایه را تصور کنیم؛ لایه اول تمدن، ظهورات و بروزات خارجی یک تمدن است؛ یعنی گاهی تمدن به سبک‌های زندگی گفته می‌شود و هنر و معماری را شامل می‌شود. این لایه مبتنی بر یک لایه زیرین است که عبارت از لایه علوم و دانش‌ها و شناخت‌ها و قواعد و فنون و ضوابط علمی است. در سطح زیرین و پایین‌تر و عمیق‌تر، علوم و دانش‌ها در دایره وسیعش هستند. از این سطح دوم که عبور کنیم، به لایه زیرین و بنیادین تمدن می‌رسیم که عبارت از تفکر عقلانی و رویکردهای فکری و فلسفی است. اگر تمدن را به معنای جامع بگیریم؛ یعنی یک اندیشه که منتظم و نظام‌وار و قاعده‌مند و پیچیده است و هر سه لایه را در نظر می‌گیرد. در نهایت این فکر بنیادی که سازگار با منظومه‌های علمی در لایه دوم شده، در شکل ظاهر می‌آید و خود را نشان می‌دهد.

ما وقتی سخن از تمدن اسلامی می‌کنیم، باید ببینیم در این سه لایه، تمدن‌ساز بودن اندیشه اسلامی و معارف قرآن به چه معنا است. اینها در یک سطح نیست و تفاوت‌هایی وجود دارد. با طلوع خورشید اسلام، کاروانی شکل گرفت که دولت پدید آورد و بعد کلان‌دولتی را به وجود آورد. این یک واقعیت خارجی است. اگر به قرآن و منابع دینی مراجعه کنیم، می‌بینیم که در این سه لایه حضور دارد و اسلام می‌تواند به عنوان یک دین تمدنی تعریف شود.

در لایه زیرین که جهان و انسان را باید به صورت عقلانی تفسیر شود و یک منظومه فلسفی جامع ارائه شود، در این زمینه، قرآن به توحید اشاره می‌کند که بسیار استدلالی و عمیق است؛ لذا در این لایه زیرین، توحید را داریم. در باب انسان نیز قرآن به انسان نگاه فلسفی دارد و انسان را از خدا شروع می‌کند و به خدا بازمی‌گرداند و در این سطح زیرین، یک عقلانیت جامعی نیز شاهد هستیم. اسلام عقلانیتی را ارائه کرده که با وحی و ابعاد دیگر تضادی ندارد. در این سطح باز هم اندیشه عقلانی اسلام جای تأملات و تفکرات بشر را نگرفته، بلکه او را هدایت می‌کند و بسیاری از نظامات فلسفی نیز در پرتو همین بنیاد فکری می‌تواند پیش برود.

در سطح لایه دوم که علوم و دانش‌ها باشد که رهاورد عقل بشر در قلمرو حس و تجربه است، شاهد این هستیم که اسلام نیامده تا جای علوم و دانش‌های بشر را پر کند، بلکه ورود اسلام یک ورود هدایت‌گرانه و مصداقی است؛ یعنی این طور نیست که بگوییم حتی در علوم پایه و پزشکی و ... اسلام چیزی ندارد. اسلام در جاهایی هدایت‌گری و در جاهایی نیز ورود دارد، اما در علوم انسانی مسئله متفاوت است و ورود بیشتری دارد و در جاهایی نیز به عقل بشر وانهاده اما می‌گوید در شعاع هدایت من حرکت کن. البته که ما بی‌نیاز از اندیشه‌ورزی نیستیم و ما معتقد به راه میانه هستیم و می‌گوییم در جهت‌دهی به علوم انسانی و اجتماعی ورود دارد، اما در ورود مصداقی در قواعد و اصول دانش طوری است که گاهی اسلام وارد شده و گاهی هم قواعد را تعریف کرده و بشر جلو می‌رود.

در لایه دوم، اسلام نظامات دارد که البته محل بحث است که آیا قرآن نظامات دارد یا خیر که ما می‌گوییم آری و جهت‌دهی‌های کلی دارد و در مواردی نیز ورودهای دقیقی داشته است. اما لایه سوم، لایه سبک‌های زندگی و ... است که در عمل، ظهور و بروز دارد که اسلام جهت‌دهی‌هایی را انجام داده است و خودش را در همه این قلمروها نشان می‌دهد.

بنابراین، اگر اندیشه دینی و قرآنی را مورد مطالعه قرار دهیم، اسلام، دین و قرآن دین تمدنی است اما با تفسیر سوم؛ یعنی نه جای علوم و دانش‌ها را می‌گیرد و نه صرفا تعلیقه‌ای محسوب می‌شود، بلکه بنیادها را حرکت می‌دهد و بشر را جهت‌دهی می‌کندف اما پیشرفتی که منطبق بر آن معنویت و عقلانیت بنیادین است.


برچسب ها
نوشته شده در   دوشنبه 13 ارديبهشت 1400  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
 
Refresh
SecurityCode