ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 4 خرداد 1398     |     کد : 188008

تأثیر پیش‌دانسته‌ها بر فهم متن قرآن

گادامر ازجمله کسانی است که شاید بیش از دیگران تلاش کرد که نشان دهد، خواندن متن بدون تأویل و دخالت پیش دانسته‌های مفسّر، اعم از تربیتی، فرهنگی و تاریخی، میسر نیست.

گادامر ازجمله کسانی است که شاید بیش از دیگران تلاش کرد که نشان دهد، خواندن متن بدون تأویل و دخالت پیش دانسته‌های مفسّر، اعم از تربیتی، فرهنگی و تاریخی، میسر نیست.

خبرگزاری مهر _یادداشت_نجم السادات الحسینی: برخی از فیلسوفان هرمنوتیک، برای فهم متن شرایطی قائل شده اند. از نظر آن‌ها پیش دانسته‌های مفسر و پیش فرض‌هایی که انتخاب می‌کند در فهم متن تأثیر بسیار دارد و هیچ گونه فهمی از یک متن بدون وجود پیش فرض‌ها و انتظارات خواننده و مفسر امکان پذیر نیست. سوال اصلی ما این است که «آیا تأثیرگذاری پیش دانسته‌ها، به صورت بالجمله است و یا فی الجمله؟» زیرا اصل تأثیرگذاری را همگی به نوعی پذیرفته‌اند هرچند که میزان تأثیرگذاری بحث‌های جدی را می‌طلبد. علی الخصوص بر متنی دینی هم چون قرآن این تأثیر گذاری به چه نحو است؟ یکی از مبانی مهمّ تکثّرگرایان، ادّعای مشارکت و دخالت پیش دانسته‌ها و پیش داوری‌های خواننده و مفسّر در تفسیر وتبیین یک متن است. گادامر ازجمله کسانی است که در این عرصه شاید بیش از دیگران تلاش کرد که نشان دهد، خواندن متن بدون تأوبل و دخالت پیش دانسته‌های مفسّر، اعم از تربیتی، فرهنگی و تاریخی، میسر نیست. پاسخ ما به عنوان پیش فرض این است که پیش دانسته‌ها اجمالاً تأثیرگذار هستند و این تأثیرگذاری تابع ضوابط و قانونمند است و راه جلوگیری از تأثیرگذاری برخی از پیش دانسته‌ها نیز وجود دارد.

در قرن بیستم نگرش‌های متعددی میان متفکران غربی مطرح شد که هر کدام از آنها مبنای نظریه قرائت‌های متعدد از یک متن به حساب می‌آید. همه این نگرش‌ها بر مفسر محور بودن متن، استقلال معنای متن از مراد مؤلف و تعدد و بی‌پایان بودن قرائت‌ها و تفاسیر از متن تاکید داشتند. مهمترین این دیدگاه‌ها نظریه هرمنوتیک فلسفی است. هرمنوتیک فلسفی برخلاف کلاسیک و رومانتیک، دیگر روش فهم متون نیست، بلکه این دیدگاه، خود پدیده فهم را به طور فلسفی بررسی می‌کند و به دنبال تحلیل ماهیت پدیده فهم است. مارتین هایدگر بنیان گذار این نگرش در اوایل قرن بیستم است. به اعتقاد هایدگر پدیده فهم امری تاریخ مند و سیال است و پیش ساختارها و ذهنیت خواننده متن نقش اساسی در پیدایش فهم او از متن دارند. بعد از هایدگر شاگردش هانس گئورگ گادامر دیدگاه هرمنوتیک فلسفی را تکمیل کرد و مدعی شد که انسان بدون پیش داوری‌ها و پیش دانسته‌ها و پیش ساختارهای ذهنی خود نمی‌تواند به فهم و تفسیر از یک متن دست یابد. هایدگر و گادامر بیش از هر کس دیگری در شرح و بسط علمی نظریه اخیر سهیم بوده اند.

*اهمیت و مفهوم پیش‎دانسته‌ها در فهم

پیش دانسته‌ها عبارتند از مجموعه آگاهی‌های مفسّر، پیش از عمل تفسیر. در مقام توضیح باید این نکته را افزود که مراد آن دسته از پیش دانسته‌هایی است که شأنیت تأثیرگذاری در تفسیر داشته باشد نه مطلق پیش دانسته. در مسائل علمی و معرفتی باور عمومی آن است که پیش‌دانسته ها، مانع تحقق عالمانه و منصفانة مسائل علمی شده و دیدگان را بر روی حقیقت می‌بندد. اما پیش‎دانسته، ضرورتاً در هر جا غلط نیست، چه بسا در مواردی مطابق با واقع باشد، ولی عقل‎گرایی عصر روشنگری، همه پیش‎دانسته‌ها را طرد می‌کرد. برای مثال در عصر روشنگری، انجیل را سند تاریخی می‌دانست و بر آن بود که آن را معقولانه و بدون پیش زمینه بفهمد و اعتبار مضامین آن را با معیار عقل محک بزند. از نظر متفکّرانِ عصر روشنگری، به ویژه دکارت، دخالت پیش‎دانسته عجولانه منشأ خطای عقل است (ر. ک: حسین زاده، ۱۳۸۰: ۱۶۶-۱۶۹) اما گادامر می‌گوید: در سایه پیش‎دانسته به متن و اثر هنری و هر موضوع تاریخی اجازه داده می‌شود که خود را با تمام تمایز و غیریّت در مقابل پیش‌دانسته‌های مفسر عرضه کند. او در تفسیر متن بر درک دنیای ذهنی مؤلف توجه ندارد و بر بی توجه بودن مفسر نسبت به ذهنیت خاص صاحب اثر تاکید می ورزد. (Gadamer, 1994a: 112) گادامر با ‏این اندیشه‎ در مورد پیش‌دانسته ها، حد وسط پوزیتویسم و نیچه قرار می‌گیرد؛ زیرا وی از یک طرف مثل پوزیتویست‌ها نیست که از نقشِ پیش‎دانسته غافل باشد و فهم را از ناحیة ذهنیّت مفسر نداند، از طرفی دیگر نیز مانند نیچه نیست که فهم را یکسره مقهور چشم انداز و افُق ذهنی مفسر بداند، آن‎چنان که هیچ خلاصی از آن امکان‌پذیر نباشد و موضوع شناسایی نتواند در آن تغییر ‏ایجاد کند. گادامر نقش پیش‎دانسته‌ها در تجربه هرمنوتیکی مثبت ارزیابی کرده و می‌گوید ما در ارتکاب پیش‎داوری ناچاریم و تلاش برای رهایی از تصورات خودمان در امر تفسیر، نه تنها ناممکن، بلکه آشکارا بی‌معنا و نامعقول است(Gudamer, 1977: xi).

*میزان تأثیر پیش دانسته‌ها بر فهم قرآن کریم

آنچه اینک مورد بررسی قرار می‌گیرد، نظری به مسأله هرمنوتیک و پاسخ به پرسشهایی است همانند: آیا پیش‌دانسته‌ها، حقیقتاً در تفسیر قرآن نقش دارند؟ اگر آری، میزان این تأثیرگذاری چه اندازه است؟ آیا از هر دانشی که گمان شود در فهم نص دینی نقش دارد باید استقبال کرد؟ یا اینکه استفاده از علوم و معارف بشری و خضوع مفسّر در مقابل پیش‌فهم‌ها، حد و مرزی معین دارد؟ و اصولاً امکان دارد کسی با ذهن خالی از هر پیش‏داوری به سراغ قرآن برود؟ و سرانجام اینکه معنای «با ذهن خالی به سراغ قرآن رفتن» چیست؟ در دانش هرمنوتیک، تخلیه ذهن از هر پیش‏دانسته و سوال در مقام تفسیر نه تنها ممکن نیست، بلکه این دو از مقدّمات و مقوّمات فهم متن شمرده می‌شوند و تفسیرهای گوناگون هر عصر انعکاسی از دانش‌ها، نزاع‌ها، جدال‌های فکری و نیازهای عصر مفسّر است، به گونه‏ای که اگر مفسّر در آن زمان و مکان نمی‌زیست، این‏گونه تفسیر پدید نمی‌آمد (ایازی، ۱۳۸۶: ۳۲). منظور از پیش‌دانسته‌ها در نظر هرمنوتیک‏شناسان، اطلاعات بیرونی مفسّر و برگرفته از زمینه اجتماعی، سیاسی و فرهنگ هر عصر است؛ یعنی آگاهی از شاخه‌های مختلف علوم انسانی، انسان‏شناسی، جامعه‏شناسی، باورهای فرهنگی، دینی و حتی آداب و رسوم رایج در هر عصر، اطلاع از اختراعات و اکتشافات قوانین حاکم بر جهان، همه را در برمی‏گیرد. همه اینها بدون شک ناشی از اطلاعات عصری مفسّر است. آگاهی‌های لازم و مؤثر در فهم متن وحی و برداشت از آن، دوگونه است:

الف. آگاهی‌ها و اطلاعاتی که در اصطلاح «علوم خادم» قرآن نامیده می‌شود. این نوع از علوم برای هر مراجعه‏کننده به قرآن لازم بوده، نقش کلیدی و ابزاری در درک مفاهیم و ظواهر قرآن دارد، و بدون آن اصولاً نمی‌توان قرآن را فهمید یا تفسیر نمود؛ مانند لغت، ادبیات عرب، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، فقه و اصول و جز اینها، که به گفته محققان علوم قرآنی، پانزده علم است.

ب. اطلاعاتی که با گذر از مرحله نخست، مفسّر را در فهم مراد متکلّم یاری می‌دهد و نسبت به آگاهی‌های مرحله قبل در سطح بالاتری قرار دارد. این گونه دانش و اطلاعات، معروف به پیش‌فهم‌ها و پیش‌فرض‌هایی است که مفسّر با تکیه به آنها به سراغ قرآن می‌رود و امروزه به نام هرمنوتیک (Hermenutics)، یعنی ابتناء تفسیر و فهم متون بر پیش‌فهم‌ها، علایق و انتظارات مفسّر شهرت یافته است. فرض دانش هرمنوتیک این است که هیچ متنی، از جمله متون دینی، بدون پیش‌دانسته‌ها، قابل فهم نیست و هیچ مفسّری با ذهن خالی نمی‌تواند به سراغ قرآن برود؛ اطلاع و آگاهی هر چه بیشتر از شاخه‌های علوم انسانی و حتی تجربی، مفسّر را در هر چه بهتر فهمیدن کلام باری، یاری می‌دهد. درک واقعی و صحیح هنگامی صورت می‌گیرد که انسان با ذهن خالی از هرگونه علاقه و پیش‏داوری و انتظارِ از پیش تعیین‏شده به تفسیر کتاب خدا بپردازد. از سوی دیگر، نقش پیش‌دانسته‌ها و پیش‌فهم‌ها را در فهم نمی‌توان منکر شد؛ چرا که هر مفسّری که در هر یک از رشته‌های علمی تخصّص داشته باشد یا به فرقه و مذهب خاصی وابسته باشد، قهرا بر تفسیر و نگاه او به قرآن تأثیر می‌گذارد. امّا بحث این است که به طور کامل و دربست نباید تسلیم آن باشد.

*امکان یا عدم امکان فهم قرآن بدون پیش‌دانسته‌ها

با توجه به آنچه گذشت، این سوال مطرح است که آیا در حقیقت انسان می‌تواند بدون هیچ پیش‏فرضی و با ذهن خالی به سراغ قرآن برود؟ ممکن است گفته شود درک و فهم مخاطب از یک کلام و پیام، متناسب با دنیای ذهنی اوست؛ زیرا ذهن او انباشته از یک رشته مفاهیم و احکام است و او از منظر همان اندوخته‌های ذهنی به کلامی که به وی القا می‌شود می‌نگرد. بنابراین، گرچه در حقایق و معارف دینی قبل از ابلاغ و بیان اختلافی راه ندارد، ولی پس از ابلاغ، به دلیل اینکه اندوخته‌های ذهنی افراد مختلف و متعارض و خطاپذیر است، همه این اوصاف به معرفت دینی او نیز سرایت می‌کند و در نتیجه فهم و درک و تفسیر متن (مثلاً قرآن کریم) بر اساس آن اندوخته‌های پیشین تغییر می‌کند. در واقع، دو نکته وجود دارد: اول اینکه بدون پیش‌فهم‌ها، تفسیر متون امکان‏پذیر نیست. دوم اینکه چون اندوخته‌های افراد با یکدیگر فرق می‌کند، فهم مشترک از یک متن وجود ندارد و تفسیرها نمی‌تواند یکسان باشد، و به ناچار باید گفت همه این برداشت‌ها و تفسیر نیز مقرون به صحت است؛ چنان که گادامر براساس دانش هرمنوتیک می‌گوید فهم درست و نادرست وجود ندارد و همه برداشت‌ها و فهم‌ها صحیح‏اند. پاسخ این است که تهی ساختن ذهن از فرضیات و پیش‌فهم‌ها به هنگام مراجعه به قرآن، نه تنها ممکن، بلکه ضروری است. قبلاً گفتیم معناداری قرآن وابسته به چیزی نیست. اگر مفسّر با تکیه بر پیش‏دانسته خود به تفسیر بپردازد، طبعاً به دنبال درک و فهم معنا و هدف گوینده و صاحب متن نیست و سعی می‌کند تنها خواست و انتظار خود را بر متن حاکم سازد. در حالی که بر اساس قاعده دلالت الفاظ بر معانی، هر متن، معنی‏دار بوده و مفسّر باید بکوشد آن را دریابد. البته امکان فهم مشترک از متن نیز وجود خواهد داشت؛ زیرا همه می‌کوشند معنای اصلی کلام و گوینده را درک نمایند. فهم مشترک هنگامی وقوع می‌یابد که هر مفسّر پیش‌فرض‌های خود را مبنا قرار ندهد، اما طبق اصول هرمنوتیک هیچ فهم مشترکی در حوزه معرفت دینی (و حتی غیردینی) وجود نخواهد داشت و در نتیجه آن باب تفهیم و تفاهم و تعلیم و تعلّم بسته می‌شود؛ زیرا هیچ متکلّمی نخواهد توانست مقصود خود را به مخاطبان خویش تفهیم نماید و هیچ مخاطبی قادر به درک مقصود گوینده یا نویسنده نبوده و تنها علایق خود را بر متن تحمیل می‌نماید.

*نقد و بررسی دیدگاه‌های هرمنوتیکی روشنفکران مسلمان درباره میزان تأثیر پیش دانسته‌ها در فهم قرآن

هرمنوتیک فلسفی و قبض و بسط تئوریک شریعت معتقدند که فهم متون، صددرصد به پیش فرض‌ها، پیش دانسته‌ها و علایق پیشینی مفسر بستگی دارد. برای شناخت هر چه بهتر این پیش فرض‌ها و نقش آنان در فهم متون دینی، به بررسی علمی آنان می‌پردازیم. پیش فرض‌ها و پیش دانسته‌ها خود به چند قسم تقسیم می‌شوند: دسته‌ای هستند که اصول اولیه فهم هر متنی اعم از دینی و غیر دینی به شمار می آیند و در اصطلاح به آن‌ها پیش دانسته‌ها و پیش فرض‌های مشترک و عمومی فهم متون گویند که در فهم معنای متن، مفسررا یاری می‌رسانند و دانستن آن‌ها برای هر مفسری در مراجعه به متون ضروری وگریزناپذیر است. (ر. ک: فصلنامه قبسات، شماره ۱۷، ویژه هزمنوتیک دینی؛ همان، شماره ۱۸، ویژه منطق فهم دین؛ خسروپناه، ۱۳۷۹: ۱۴۳-۱۴۴).

دسته دیگر، پیش دانسته‌ها و پیش فرض‌های استخراجی و استنباطی فهم متون دینی یاصلاحیت های درونی و بیرونی مفسر متن هستند از جمله این صلاحیت هاست: طهارت روح، تمحض ذهن، تبحّر در کار برد منطق فهم دین، آشنایی با دستور زبان و قواعد دستور زبان دین، ادبیات عرب و علوم لغوی، آگاهی از علوم مقدماتی فهم و تفسیر متون دینی و دیگر چیزهایی که در توانایی مفسر برای فهم بهتر دین نقش دارند. این نوع پیش فرض‌ها و پیش دانسته‌ها نیز ضروری هستند. دسته سوم، پیش فرض‌ها و پیش دانسته‌های تأویلی، تحمیلی و تطبیقی نامیده می‌شوند که معنایی را بر متون (آیات و روایات) تحمیل می‌کنند، یعنی به کاربردن آن‌ها معنای متن را تغییر داده و شاکله جدیدی به آن می‌دهد. به کار بردن این نوع پیش دانسته‌ها به هر مقدار، جایز نیست و موجب التقاط در فهم و تفسیر دین و مصداق روشن «تفسیر به رأی» خواهدشد؛ به علاوه این نوع تفسیر دین با اتکا به پیش فرض‌ها و پیش دانسته‌های فرا متنی، با هادی بودن و شفابخشی قرآن منافات دارد و انسان مفسر را از دستیابی به فهم قطعی و مطمئن ازمتن دور می‌سازد. بنابراین، قرار دادن علوم عصر به عنوان پیش دانسته، و اصرار بر تأثیر گذاری صد درصد این نوع علوم بر فهم دین از نوع پیش دانسته‌های تطبیقی و تحمیلی بوده، معرفت‌های دینی متعدد و متعارضی را به قرآن و سنت تحمیل خواهد کرد. پس پیش فرض‌ها و پیش دانسته‌ها در مجموع به طور نسبی و نه مطلق، جزئی و نه کلی، سازگار با متون و نه بیگانه از آن در فهم دین نقش دارند؛ نقش آن‌ها به صورت مقتضی و معدات است نه به صورت جز علت یا علت تامه. برخی از روشنفکران مسلمان نیز از نظریه هرمنوتیک فلسفی و مبنای تأثیر پیش دانسته‌ها به صورت مطلق جانب داری کرده اند؛ مثلاً نصرحامد ابوزید، از نویسندگان عرب، یکی ازکاستی های تفسیر دینی را بسندگی به دلالت لفظی و عدم توجّه به پیش دانسته‌های مفسّر ذکر می‌کند و خاطرنشان می‌سازد که قرا ئت بی طرفانه ممکن نیست (ابوزید، ۱۹۹۳: ۱۳- ۱۱).

اینک به گزیده‌هایی از آرا و نظریات برخی مروّجان «هرمنوتیک فلسفی» در کشور اشاره می‌کنیم. دکتر سروش می‌نویسد: «شریعت عریان اگر هست، نزد شارع است. عالمان دین فقط درکی مسبوق و محاط به تئوری‌های بشری از دین را نصیب می‌برند و از دور با آن مهر می ورزند… فهم دین نسبی و عصری است نه حقیقت… معرفت دینی که همان معارف مستفاد از کتاب و سنت باشد نه خود کتاب و سنت و نه ایمان بدآن ها، معرفتی بشری است». آقای محمد مجتهد شبستری نیز می‌نویسد: «فهمیده شدن متون، صددرصد، به درست بودن پیش دانسته‌ها و علایق و انتظارات مفسر بستگی دارد… فهم و تفسیر هیچ متن دینی بدون پیش فهم، پیش فرض، انتظارات و علایق ممکن نیست. قرائت دین، در واقع همان قرائت متون دینی است و متون دینی را به گونه‌های متفاوت می‌توان فهم و تفسیر کرد و از همین جاست که دین قرائت‌های کثیر پیدا می‌کند. در عالم انسان واقعیتی به نام قرائت «قطعی الانطباق» نداریم… همواره پیدایش قرائت‌های جدید محتمل است. نه تنها هنگام تفسیر متون، بلکه از هر کوشش علمی دیگر نیز شاخص محقق درباره ی آنچه می‌خواهد تحقیق کند یک "پیش فهم" یا "پیش دانسته" دارد..... بدین ترتیب، پیش‏داوری یا پیش‏دانسته نه تنها مانع فهم نیست، بلکه برای حصول فهم ضروری است و افق معنایی مفسّر نقشی بنیادین در حصول فهم دارد» (مجتهد شبستری، ۱۳۷۹: ۷).

نقدها و پیامدها

اینک به برخی از نقدهای وارد بر نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت و هرمنوتیک فلسفی و پیامدهای آن اشاره می‌کنیم: ابتدا این نکته را یادآور می‌شویم که غالب ایرادها و نقدهایی که بر نظریه هرمنوتیک فلسفی وارد بود، بر این نظریه - که برخاسته از آن است - نیز وارد است. ابتدا به پاره‌ای از نقدهای هابرماس، بتی و دیگران بر هرمنوتیک فلسفی در زمینه تأثیر پیش دانسته‌ها اشاره می‌کنیم:

هابرماس بر این باور است که علایق اجتماعی و قدرت، بر افق‌های فهم اثر می‌گذارد، وی ارتباطات تفسیری را از علایق و زمینه‌های اجتماعی نظیر قدرت و ایدئولوژی متأثر می‌دانست، ولی به معیارهای فرا زمینه‌ای نیز اعتقاد داشت؛ زیرا وی بر نقد مکاتب و ایدئولوژی‌ها اصرار می‌ورزید و دو کتاب «دانش و علایق بشری» و «نظریه کنش ارتباطی: نقد عقلانیت کارکرد گرایانه» را به همین منظور نوشت تا هم روش پوزیتویستی و تجربی در علوم اجتماعی را نقد کند و همچون گادامر پذیرای نقش علایق و موقعیت مفسر بر فهم باشد و موضع بی طرفی نسبت به امور را انکار کند و هم به معیارهای فرازمینه ای و تفکر نقدی در مقابل گادامر اصرار ورزد. هابرماس، با نقد ایدئولوژی و سنت و پیش داوری، نقش سنت و پیش داوری را در شکل دهی فهم و تفسیر انکار کرد و فراتر از سنت رفتن و نگریستن از بیرون را ممکن می‌دانست. هابرماس با دعوی عمومیت هرمنوتیک فلسفی توسط گادامر مخالفت ورزید و بر این باور بود که پدیده‌های اجتماعی به تفکر انتقادی در حوزه نقد قدرت و ایدئولوژی محتاج است و تنها به کاربرد آن در حوزه علوم فرهنگی و تاریخی اعتراف می‌کرد. تلقی گادامر از حقیقت، با تلقی مرسوم و سنتی ناسازگار است؛ یعنی با هر سه تعریف صدق - مطابقت، انسجام و عمل گرایی - مخالفت می ورزد. وی به تبع هایدگر، حقیقت را وصف اشیا - که نه وصف قضیه یا اندیشه - می‌داند. هایدگر، حقیقت را به معنای برطرف شدن حجاب و آشکار شدن امور پنهان می‌گیرد و آن را با هستی پیوند می‌زند. پس صادق دانستن قضیه به این معناست که هستی موضوع پوشیده نیست; یعنی فهمیدن ملازم با حقیقت است. به همین دلیل، گادامر، تمایزی میان فهم صحیح و سقیم قائل نمی‌شود; زیرا هر فهمی، پاسخی به یک پرسش است، پس بدون پرسش، حقیقت نخواهیم داشت چون ابهام و تیرگی وجود دارد. ولی تسمیه حقیقت به این معنا، هیچ نتیجه معرفت شناختی ندارد؛ زیرا به هر حال پرسش مطابقت و عدم مطابقت فهم و تفسیر با واقعیت مطرح است که باید بدان پاسخ داده شود. جالب توجه اینکه گادامر از پیش داوری‌های حقیقی و خطا هم سخن می‌گوید و مقوله سو فهم را پیش می‌کشد و این نشان دهنده این است که گادامر به معنای واحدی از حقیقت وفادار نیست. مشکل دیگر گادامر، این است که با طرح تأثیرگذاری افق معنایی مفسر و موقعیت هرمنوتیکی و پیش فرض‌ها و پیش داوری‌های او بر فرایند فهم، نسبی گرایی را ترویج می‌کند، اما تاکید بر نسبی گرایی نیز اولین آسیب را بر خود صاحب نظریه وارد می‌سازد; زیرا معیاری برای اثبات مدعای خود به جا نمی‌گذارد. همه فهم‌ها متأثر از پیش‏داوری و پیش دانسته‌های مفسران است و آن‌ها نیز متأثر از سنت و تاریخ است. تاریخ و سنت همواره در حال دگرگونی و تغییر است؛ از این رو، همه فهم‌ها و تفسیرها متحول و نسبی خواهد بود. اشکال دیگر این است که فهمنده در مقام فهم متن می‌خواهد بر معلومات خود بیفزاید؛ حال اگر فهم او، از موقعیت هرمنوتیکی او تأثیر بپذیرد، هیچ کاربردی برای او نخواهد داشت. مشکل اساسی دیگر این است که ذهنیت و نیت مؤلف برای فهمنده مهم است بویژه فهم مراد شارع مقدس که برای متدینانش نقش حیاتی دارد و روش گادامر در حصول آن ناتمام است. منطق پرسش و پاسخ متن در همه انواع فهم تحقق ندارد. (بارت، ۱۳۷۷: ۳). هرمنوتیک فلسفی مدعی است که برخی از پیش دانسته‌ها ممکن است موجب بدفهمی شود پس باید از آنها پرهیز کرد. از سوی دیگر مدعی است که ما معیاری برای داوری نداریم. حال اشکال این است که اگر معیاری نداریم پس از کجا می‌توانیم بفهمیم که کدام پیش دانسته‌ها باعث کج فهمی می‌شود و کدام یک باعث خوش فهمی. همچنین ادعا می‌کنند که ما هیچ فهم عینی نداریم. حال از آنها سوال می‌کنیم که اگر ما به واقع دست رسی نداریم، پس چگونه می‌توانیم تشخیص دهیم که یک متن را کج فهمیده‌ایم یا درست؟ و تفسیر ما از آن صحیح بوده است یا نادرست؟ آیا معیاری برای تفکیک این دو دسته پیش‏داوری (پیش‏داوری مضر که موجب بدفهمی می‌شود. و پیش‏داوری مفید که موجب فهم صحیح می‌شود) وجود دارد؟ حامیان هرمنوتیک فلسفی خود معیاری را عرضه نکرده‏اند، ولی جایِ این سوال از آن‏هاست که چگونه می‌توان معیاری برای تشخیص ذهنیت‌ها و پیش‌داوری‌های مفید و مضّر ارائه کرد؟ هر معیاری که داده شود، خود فهمی است که از پیش‌داوری‌ها، پیش‌دانسته‌ها و ذهنیت‌های شخص برخاسته است. در آن‌ها نیز نقل کلام می‌کنیم و می‌پرسیم: از چه راهی و با چه معیاری تشخیص بدهیم که ذهنیت‌ها و پیش داوری‌هایی که آن معیار از آن‌ها ناشی شده، مضر نیستند؛ حتماً در این‏جا به معیاری نیاز است، آن معیار چیست؟ آن معیار اگر بخواهد ارائه شود، مبتنی بر ذهنیت و پیش‌دانسته‌های اوست و هکذا؛ این سیر تا بی‌نهایت ادامه دارد.

ادعای اصلی این دیدگاه ضرورت دخالت پیش دانسته‌ها در عمل فهم است. در مورد این ادعا باید گفت که ما با انواع مختلفی از پیش دانسته‌ها مواجه هستیم که برخی از آنها در حصول فهم لازم هستند و معلوماتی که امکان استنطاق و به سخن در آوردن متن را فراهم می‌کند، مثل سوال‌های علمی که برای مفسر مطرح است. اما یک دسته از پیش دانسته‌ها به نام پیش دانسته‌های ظنی وجود دارد که استفاده از آنها موجب تفسیر به رأی می‌گردد. در تفسیر متون باید از چنین پیش دانسته‌هایی پرهیز کرد. مانند اینکه کیفیت خلقت انسان در قرآن را بر دیدگاه تکاملی داروین منطبق کنیم. در حقیقت، عمل فهم، توقف منطقی بر هر نوع پیش فرض ندارد و گادامر به دسته بندی پیش فرض‌ها توجه ندارد و با همه انواع پیش فرض‌های استخراجی و استفهامی و تطبیقی به یکسان معامله می‌کند. اشکال این است که اهداف رجوع به متن در نظر گرفته نشده است و اگر این تفکیک متن از نیت و زمینه باشد هدف متن بدست نمی‌آید مثلاً در قانون اساسی درک مراد قانونگذار بسیار مهم است. امکان قرائت‌های متعدد از دین و متون دینی، بدون آنکه معیاری برای تشخیص فهم درست از نادرست و نیز برتری یکی بر دیگری وجود داشته باشد و هر کس می‌تواند با هر پیش فرضی و با هر درجه‌ای از درک و فهم به سراغ دین برود و برداشتی از آن داشته باشد. این امکان جز ترویج هرج و مرج و بی ضابطگی در کار فهم دین نیست.

پذیرش تفسیر به رأی و اعتبار بخشیدن به آن در فهم متون دینی - اسلامی، شیوه‌ای ناپسند در فهم دین است که از آن به شدت نهی شده است؛ زیرا وقتی نقش پیش فرض‌ها، انتظارات و علایق مفسر متن در فرایند فهم و تفسیر متن، تعیین کننده باشد و در برابر، درک و کشف مراد و مقصود نویسنده متن، یا معانی و مفاهیم نهفته در ورای الفاظ متن، مد نظر قرار نگیرد و هدف اصلی و عمده در مراجعه به متن نباشد، روشن است رهاورد چنین فهم و تفسیری از متن، جز «تفسیر به رأی» ممنوع شده در دین و مورد نهی پیشوایان دینی نخواهد بود. چنین فهم سیال، غیر ثابت و متفاوت نزد افراد مختلف مراجعه کننده به متون دینی به هیچ وجه، نزد دین داران فرهیخته و آگاه به دین، اعتبار ندارد؛ زیرا دین داران راستین باید به فهم درست وثابت و متقنی از دین دست یابند تا بتوانند بر اساس آن عمل کنند و به هدایت مطلوب شارع مقدس برسند ولی در عین حال نیاز روزمره شأن به مسائل دینی را نیز از راه اجتهاد روشمند و مضبوط به دست آورند (ر. ک: قدردان قراملکی، ۱۳۷۹؛ مصباح یزدی، ۱۳۷۷).

این نظریه مستلزم عدم امکان دسترسی به فهم مراد شارع مقدس در متون دینی -وحیانی می‌باشد و این عدم امکان دسترسی، مستلزم لغویت ارسال رسل و انزال شرایع وکتب آسمانی می‌شود؛ زیرا هدف از ارسال رسل و شرایع و کتب آسمانی، همگی ابلاغ پیام الهی و آسمانی به بشر و نشان دادن راه هدایت و رستگاری به اوست تا وی این پیام آسمانی نهفته در متون وحیانی را فهم کند و به کار بندد و به آن غرض از ارسال رسل و ک آسمانی نائل آید. اگر این شریعت عریان فقط نزد شارع باشد و عالمان دین و سایرین، تنها از دور به آن مهر ورزند و به درک و معرفت صرفاً بشری نه معرفت دینی از آن دست یابند، پس آن پیام وحیانی به بشر ابلاغ نشده و امکان دسترسی به آن فراهم نمی‌گردد، این نتیجه، یعنی نقض غرض و لغو ارسال پیامبران و ادیان آسمانی! نفی اصل «رجوع جاهل به عالم»؛ این ادعا که «هیچ مرجع و مفسر رسمی از دین وجود ندارد و… قول هیچکس حجت تعبدی برای کس دیگر نیست و هیچ فهمی مقدس و فوق چون و چرا نیست»، نفی و انکار این اصل بدیهی و مقبول نزد همه عقلای عالم است که می‌گویند: رجوع جاهل به عالم و «غیر متخصص به متخصص» ضرورت دارد، و می‌گویند عقل بدیهی حکم می‌کند که در هر رشته‌ای از رشته‌های علوم و فنون زندگی اعم از علوم دینی، پزشکی، اقتصادی، نظامی، سیاسی، و…نا آگاهان و غیر متخصصان به این علوم و فنون برای رفع نیاز خود به آن‌ها ناچارند به آگاهان و متخصصان این علوم رجوع کنند و قول ونظر آنان را بپذیرند و اجرا کنند در نتیجه، نظریه مزبور، قبل از هر چیز موجب بطلان و بی اعتباری خودش می‌شود (ر. ک: ایزدپور، ۱۳۸۲؛ عرب صالحی، ۱۳۸۹ ونیز رابرت هولاب و هابرماس، ۱۳۷۵: ۲۵۷).

*نتیجه گیری

برای هر صاحب اندیشه‌ای مسلم است که هیچ مفسر متنی نمی‌تواند خواهان مجهول مطلق باشد و در هر زمینه‌ای که انسان با متنی مواجه می‌شود، بایستی یک سلسله از پیش دانسته‌ها و پیش فرض‌ها نظیر دلالت الفاظ، قواعد عقلایی گفتگو و قواعد ادبی و دستوری را به عنوان مقدمه در نظر داشته باشد. اصولاً هر معرفت غیر بدیهی مستند به پیش دانسته‌های قبلی است. اما این ادعا با این مطلب که انسان در موقع مواجهه با هر مطلبی، بخواهد دانسته‌های خود را بر آن تحمیل نماید، تفاوت بسیار دارد. در تمامی متون، خصوصاً متون دینی تمام تلاش مفسر باید در تلاش برای درک مراد مؤلف باشد و نه تحمیل عقاید و سلایق. از مباحث پیشین چنین می‌توان نتیجه گرفت که، هرمنوتیک فلسفی که گادامر از آن نمایندگی می‌کند، درک و رسیدن به حقیقت اشیا را با پذیرش دخالت پیش‌فرض‌های مفسرین ممکن نمی‌داند، بلکه به گونه‌ای قرائت‌های مختلف از فهم آنها را پیشنهاد می‌کند. از سوی دیگر این هرمنوتیک با سایر هرمنوتیک از جمله کلاسیک، رمانتیک و… کاملاً متفاوت است، لذا برای درک و فهم موضوعی، کاملاً ورای یک روش معقول سنتی گام برمی‌دارد. حقیقت ادعای گادامر نوعی آشکار شدگی موضوع شناسا است، که این غیر از حقیقت رایج می‌باشد. یکی از آفاتی که همواره متون دینی را تهدید کرده و می‌کند همین است که با توشه سابقه ذهنی و ملاک قرار دادن دانش بشری خود، متون دینی را تفسیر کنیم. این کار یک نوع تحریف معنوی به شمار می‌آید. معیار و ضابطه به کارگیری پیش‌دانسته‌ها، این است که بر سوابق مسلّم و قطعی ذهنی و اصول متعارف و‬ موضوع‌ه‏ای که قابل برهان است تکیه شود، و از استناد به ذهنیات خیالی و غیر یقینی، و نیز از سوابق روانی دلخواه و هوس‌ها و هر پیش‏داوری که موجب آسیب رسیدن به فهم درست آیات می‌شود، جدا پرهیز گردد. بدین‏سان باید ذهن را از «پاسخ» ها خالی کرد. طرح سوال مانع ندارد. نباید پاسخ‌ها را از قبل تعیین و آیات را بر آنها منطبق ساخت؛ همان‏گونه که نظریات علمی را به هنگام تفسیر باید کنار گذاشت. اینکه در فهم متن پیش داوری مشروع و قانونی وجود دارد، شکی نیست، اما معنای این سخن این نیست که اولاً همه فهم‌ها صادق باشند و ثانیاً نتوان به تصحیح آن‌ها پرداخت و ثالثاً نتوان به نقد آنها پرداخت. همان طوری که برخی از فیلسوفان هرمنوتیکی نیز بر این اعتقادند که همه فهم‌ها درست نمی‌باشند و امکان نقد و تصحیح آن‌ها وجود دارد. از همه آنچه گفته شد یک نتیجه گرانبها و روشن به دست می‌آید. آن نتیجه این است که درست فهمیده شدن متون، صد در صد به درست بودن پیش دانسته‌ها و علایق و انتظارات مفسر بستگی دارد. با مقدمات و مقومات غیر منقح و سست نمی‌توان معنای واقعی متن را صید کرد. بر عهده هر مفسر است که نخست به تنقیح تمام عیار پیش دانسته‌ها، علایق و انتظارات خود بپردازد و آن‌ها را در معرض داوری دیگران بگذارد و انتقاد دیگران را برای تصحیح و تنقیح آن‌ها با جان و دل پذیرا گردد. داوری در میان تفسیرهای متفاوت یک متن بدون نیز بدون داوری درباره مقدمات و مقومات آن تفسیرها کاری بی ثمر است. نزاع و اختلاف مفسران را باید بیش از هر چیز در مبانی مورد قبول آنان (مقدمات و مقومات فهم) جستجو کرد و بررسی و داوری اصلی را به آنجا باید منتقل ساخت. حوزه‌های علوم اسلامی باید از دانش هرمنوتیک با تمام علاقه و توان خود استقبال کنند؛ زیرا مباحث این دانش است که ضرورت تنقیح مقدمات و مقومات تفسیر متون اسلامی و خصوصاً اجتهاد فقهی را روشن می‌سازد و می‌تواند به تفسیر روشمند اسلام و اجتهاد روشمند یاری رساند.

*منابع

احمدی، بابک (۱۳۷۷). هرمنوتیک مدرنیته، تهران: نشر مرکز.

احمدی، بابک (۱۳۸۹). ساختار و تأویل متن، تهران: نشر مرکز.

ایازی، سید محمدعلی (۱۳۸۶). قرآن و تفسیر عصری، تهران: عصرنو.

ایزدپور، محمدرضا (۱۳۸۲). فهم دینی در بستر آگاهی‌های جدید، تهران: هستی نما.

بارت، رولان (۱۳۷۷). "از اثر تا متن ". ترجمه مراد فرهادیور، فصلنامه ارغنون، ش ۳.

توران، امداد (۱۳۸۹). تاریخ مندی فهم در هرمنوتیک گادامر، تهران: بصیرت.

جوادی اَملی، عبدالله (۱۳۷۲). شریعت دراینة معرفت، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء.

حسین زاده، محمد (۱۳۸۰). مبانی معرفت دینی، قم: موسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

حسین زاده، محمد (۱۳۸۶). درآمدی بر معرفت شناسی، قم: موسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

حقیقت، سیّد صادق، یادداشتی درباره «هرمنوتیک، کتاب و سنّت»، فصلنامه علوم سیاسی، مؤسسه آموزشی باقرالعلوم، شماره اوّل، صص ۲۰۹۲۰۸.

خسروپناه، عبدالحسین (۱۳۷۹). کلام جدید، قم: نشر مرکز مطالعات و پژوهش‌های حوزه علمیه قم.

ربانی گلپایگانی، علی (۱۳۸۳). هرمنوتیک و منطق فهم دین، قم: مرکز مدیریت حوزهْ علمیه.

ریخته‏گران، محمدرضا (۱۳۷۶). منطق و مبحث علم هرمنوتیک، تهران: نشر کنگره.

ریکور، پل (۱۳۷۷). زندگی در دنیای متن. ترجمة بابک احمدی، تهران: نشر مرکز.

سروش، عبدالکریم (۱۳۷۱). قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط.

سروش، عبدالکریم (۱۳۷۷). صراط‌های مستقیم، تهران: مؤسّسه فرهنگی صراط.

عرب صالحی، محمد (۱۳۸۹). فهم در دام تاریخی نگری، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

قدردان قراملکی، محمدحسن (۱۳۷۹). "اسلام و تکثّر قرائت‌ها"، قبسات، ش ۱۱.

قربانعلی، هادی (۱۳۸۸). نقد مبانی هرمنوتیکی نظریه قرائت‌های مختلف از دین، قم: انتشارات بین المللی المصطفی.

کوزنزهوی، دوید (۱۳۸۴). حلقه انتقادی، ترجمه مراد فرهادپور، تهران: انتشارات گیل.

لاریجانی، صادق (۱۳۸۲). معرفت دینی، نقدی بر نظریة قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران: مرکز ترجمه و نشرکتاب.

مجتهد شبستری، محمد (۱۳۸۷). هرمنوتیک، کتاب و سنّت، تهران: طرح نو.

مجتهد شبستری، محمد (۱۳۷۹). نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو.

مجتهد شبستری، محمد (۱۳۸۹). بحران قرائت رسمی از دین، راه نو، ش ۱۹.

محمّدی، حسین (۱۳۸۰). قرائت دین، تهران: انتشارات ظفر.

مصباح یزدی، محمّدتقی (۱۳۷۷). محمود رجبی، مهدی گلشنی، «میزگرد روش شناسی فهم متون دینی» معرفت،، ش ۲۸.

نیچه، هایدگر و دیگران (۱۳۸۸). هرمنوتیک مدرن (گزینه جستارها)، ترجمه بابک احمدی، تهران: نشر مرکز.

واعظی، احمد (۱۳۸۱). درآمدی بر هرمنوتیک، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

هرمنوتیک مدرن (۱۳۸۷). مجموعه مقالات، ترجمه بابک احمدی، تهران: نشر مرکز.

هولاب، رابرت، یورگن هابرماس (۱۳۷۵). نقد در حوزة عمومی، بشریه، حسین، تهران: نشر نی.

ابوزید، نصر حامد (۱۹۹۳). نقد الخطاب الد ینی، قاهره: انتشا رات سپنا.

Bbeicher, Josef (1980). Contemporary hermeneutics, Routledge fkegon paul.

Gudamer, Hans Georg (1977). Philosophical Hermen translated by Daved G.Linge, versity of eutis, California Press, P. 21.

Gadamer, Hans-Georg (1994a). Introduction to philosophical Hermeneutics, Joel C. Weinsheimer, Jean Grondin, New haven and London, Yale University Press, p. 112.

Gadamer, Han-Georg (1994b). Truth and Method, Edition: Second, Publisher: Continuum International Publishing Group, p.372.

[*]. دکتری دین پژوهی؛ مدرس دانشگاه، نویسنده کتاب «تأثیر عوامل غیرمعرفتی بر باور دینی از دیدگاه استاد مطهری و ویلیام جیمز»، پژوهشگر حوزه فلسفه دین، روانشناسی دین و اخلاق.


نوشته شده در   شنبه 4 خرداد 1398  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode