ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 31 فروردين 1403
جمعه 31 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 13 آذر 1397     |     کد : 185879

روز شمار تاريخ

سه شنبه13آذر1397-26ربیع الاول1440-4دسامبر 2018

تشكيل اولين كنفرانس اسلامي فلسطين در تهران (1369ش)

تشكيل اولين كنفرانس اسلامي فلسطين در تهران (1369ش)

در اين روز اولين كنفرانس اسلامي فلسطين با محور همبستگي جهاني با قيام انتفاضه و مقابله با ادامه مهاجرت يهوديان به فلسطين، كار خود را در تهران آغاز كرد. در اين كنفرانس، مبارزان و انديشمندان مسلمان فلسطين، ايران و برخي ديگر از كشورها حضور داشتند. مباحث اصلي مورد بررسي در اين كنفرانس، شامل ابعاد و علل قيام انتفاضه مردم فلسطين، انقلاب اسلامي فلسطين و تأثير تحولات منطقه بر فلسطين بود.

مهاجرت علماي ايراني مقيم عراق به ايران در پي اولتيماتوم روسيه به دولت ايران (1290ش)

مجلس شوراي ملي در سال 1289 ش تصويب كرد كه ايران براي اصلاح امور اقتصادي خود، مستشار مالي از آمريكا استخدام كند. در پي آن مورگان شوستر آمريكايي به مدت سه سال به عنوان خزانه‏داري كل كشور منصوب شد. اين عمل با مخالفت شديد روسيه تزار مواجه گرديد و پس از بهانه‏هاي بسيار، به ايران هشدار داد كه اگر شوستر ازايران اخراج نشود، به ايران لشكركشي خواهد كرد. هنگامي كه مجلس در برابر اين اولتيماتوم مقاومت كرد، دولت روس، شمال ايران را اشغال كرد و تا قزوين پيش رفت. زماني كه روحانيون ايراني مقيم عتبات عاليات مقدسه عراق از جريان اولتيماتوم روسيه به ايران با خبر شدند، براي نجات ايران از ذلت و مبارزه با روس‏ها تصميم گرفتند تحت رهبري آيت‏اللَّه آخوند خراساني و شيخ عبداللَّه مازندراني به ايران باز گردند. ولي آيت‏اللَّه آخوند خراساني كه قصد عزيمت به ايران را داشت، به طور كاملاً مشكوكي بر اثر يك بيماري ناگهاني وفات نمود و اين حركت، باز ماند. دولت ايران سرانجام به ناچار در برابر خشونت دولت روسيه تزاري تسليم شد و به خدمت مستشاران آمريكايي پايان داد.

صلح امام حسن(ع) با معاوية بن ‏ابي‏ سفيان (41 ق)

پس از شهادت امام علي(ع) شيعيان كوفه با امام حسن مجتبي(ع) پسر ارشد آن حضرت بيعت كرده و او را به خلافت برگزيدند. امام، لشگري دوازده هزار نفري به رهبري قيس بن سعد به جنگ معاويه فرستاد و خود روانه‏ي مداين شد. هنوز بين سپاه امام و معاويه جنگي روي نداده بود كه شايعه‏ي كشته شدن قيس بن سعد، شيرازه‏ي سپاه حضرت را از هم گسيخت. در اين ميان، جمعي حتي سراپرده‏ي امام را نيز غارت كرده و يكي از آنان خنجري بر ران حضرت وارد نمود. با اين وضع، مسلّم شد كه با چنين مردمي به جنگ معاويه و لشكر منظم او رفتن صلاح نيست. بدين ترتيب، امام حسن با معاويه وارد مكاتبه و مذاكره گرديد و قرار بر اين شد كه امام از خلافت كناره‏گيري كند به شرط اين كه معاويه پس از خود، فرزندانش را به خلافت معين نكند، از امام علي(ع) به زشتي ياد ننمايد و... . امام حسن(ع) علي‏رغم ميل باطني، اين صلح را پذيرفت و پس از پنج ماه و نيم، از خلافت كناره گرفت و با اهل بيت خود عازم مدينه گرديد.

رحلت آيت اللَّه "ابوالمكارم زنجاني" عالم و دانشمند (1330 ق)

آيت‏اللَّه ابوالمكارم زنجاني در سال 1255 ق در زنجان متولد شد و پس از تحصيلات مقدماتي، براي تكميل آموخته‏هايش به حوزه‏ي نجف رفت و از محضر علمايى چون شيخ مرتضي انصاري بهره‏هاي فراوان برد. آيت‏اللَّه ابوالمكارم زنجاني پس از فوت پدرش، مرجعيت امور ديني و شرعي مردم در زادگاه خود را بر عهده گرفت. اين عالم گرانقدر در دوران انقلاب مشروطه، همچون ديگر علماي آگاه و مبارز، عليه استبداد حاكم به مبارزه پرداخت. مَخارجُ الرِّضْوان و مِفتاحُ الظَّفَر از جمله آثار اين عالم برجسته‏ي ايراني است.

مرگ "توماس هابْزْ" فيلسوف و نظرپرداز برجسته انگليسي (1679م)

توماس هابْزْ، فيلسوف معروف انگليسي در پنجم آوريل 1588م در اين كشور به دنيا آمد. وي از نوجواني به نگارش كتاب پرداخت و پس از آن براي ادامه تحصيلات خود وارد آكسفورد شد. هابز از آن پس با مطالعات فلسفي خود، از ماكياولي، فيلسوف ايتاليايى تاثير پذيرفت و به نشر افكار خود پرداخت. فلسفه هابز از علاقه و رغبت او به حوادث و امور عالم سرچشمه مي‏گرفت. وي فيلسوفي بود به حد افراطْ مادي. از ديدگاه او، اجتماع همانند يك ماشين است كه تنها قدرتِ فرمان‏روا مي‏تواند آن را به كار اندازد. هابز مي‏گفت: براي فرار از نابساماني جوامع، آدميان دور هم جمع مي‏شوند و جوامعي را كه ترجيحاً تحت اداره يك قدرت قانوني مركزي است، تشكيل مي‏دهند. غرض از اين اجتماع آن است كه از بروز جنگ ميان افراد جلوگيري شود. هابز تاكيد مي‏كند كه پيمان و قراردادي كه ميان افراد يك جامعه بسته مي‏شود به وسيله يك تن بهتر به اجرا در مي‏آيد. به عقيده او هر جا تفرقه قدرت هست، آشوب و اغتشاش نيز وجود دارد. بنابراين، پيمان بسته مي‏شود كه افراد جامعه از پيشوايان خود اطاعت كنند. در حقيقت، افراد به يك نوع انقياد اختياري براي تمام عمر گردن مي‏نهند و اين قرارداد با شمشير به اجرا گذاشته مي‏شود، زيرا قراردادي كه زور و شمشير از آن حمايت نكند، حرفي بيش نيست. هابز مي‏گويد: قدرت شاه بايد نامحدود باشد. وي بايد همه افكار را سانسور كند. به همه اديان نظم دهد، هر تدبيري را به دقت بسنجد و هر طغياني را فرونشاند. بايد قوانين مربوط به مالكيت را تهيه و تنظيم كند، زيرا همه املاك، در تحليل واپسين به شاه تعلق مي‏گيرد. هابز مي‏گويد: خيلي آسان مي‏توان مردم را معتقد ساخت كه اطاعت از پادشاه، وظيفه‏اي الهي است، زيرا ذهن آدمي راغب و فريفته عقايد ديني است. مي‏توان در كليسا، خطابه‏ها و موعظه‏هاي خاصي، و در مدارس، درس‏هاي مخصوصي قرار داد و به وسيله ضرورتْ، اطاعت از پادشاه را در اذهان مردم فرو كرد. هم‏چنين هابز معتقد بود كه زندگي افراد جامعه به تمامي در يد قدرت پادشاه است و هرگونه ابراز نارضايتي از كار حاكم، حتي اگر به جا باشد، بايد به سختي سركوب شود. بدين ترتيب، چون هابز سلاطين را خداوندانِ روي زمين مي‏دانست، به نوعي سلطنت استبدادي گرايش پيدا كرد و از خصوصيات پادشاه آن مي‏دانست كه احتياجي به حفظ قول و عمل به آن ندارد. انديشه‏هاي هابز را مي‏توان بدين ترتيب برشمرد: حاكم، اقتدار نامحدود دارد و هرگونه نافرماني از اتباع جامعه، غيرقابل قبول و غيرعادلانه است؛ طبيعت اصلي همه آدميان يكسان است و همه، تبهكار و درنده خو هستند. در حكومت استبدادي مورد نظر هابز، از سازمان‏هاي سياسي يا بحث‏هاي مشاجره‏آميز خبري نيست و همه اقشار جامعه، به مثابه نوكران و خدمت‏گزاران شاه و عامل و مفسّر نيات و اراده او هستند. پس از اين مباحث، هابز فلسفه خود را اختتام مي‏بخشد و اظهار اميدواري مي‏كند كه شاهان، حكمت وي را مدنظر قرار دهند و به استبداد بپردازند. هابز، انسان را تحت تربيت غريزه مي‏دانست ولي به هنگام شكل‏گيري قدرت، وي فرد محاسبه‏گري خواهد بود كه اين نظر هابز مورد نقد منتقدان قرار گرفته است. هابز نظرات خود را در كتاب‏هايى چون علم سياست، فلسفه درباره حكومت و قدرت يك دولت مطرح ساخته است. هابز توقع داشت كه وفاداري و خدمت او را به پادشاهان، با برقراري مستمري كافي، پاداش دهند. پادشاه وقت نيز چنين كرد و يك‏صد ليره در سال براي او اختصاص داد. اما خودِ هابز گفته بود كه پادشاه احتياجي به حفظ قول خود ندارد، از اين رو، پادشاه انگلستان نيز هرگز به قول خود عمل نكرد و مستمري هابز هرگز به او نرسيد. توماس هابز سرانجام در 4 دسامبر 1679م در 91 سالگي درگذشت.
 


نوشته شده در   سه شنبه 13 آذر 1397  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode