ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 30 فروردين 1403
پنجشنبه 30 فروردين 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 18 فروردين 1396     |     کد : 176771

صیحه آسمانی، نشانه قطعی ظهور

ظهور فتنه‌های گوناگون و مدّعیان دروغین در دوران غیبت، شناسایی مهدی حقیقی را به مراتب از هر دورۀ دیگری دشوارترساخته است.

ظهور فتنه‌های گوناگون و مدّعیان دروغین در دوران غیبت، شناسایی مهدی حقیقی را به مراتب از هر دورۀ دیگری دشوارترساخته است.

 صیحه یا ندای آسمانی
کتاب‌های متقدم شیعه که در باب غیبت نگاشته شده‌اند، روایات قابل توجهی را در باب ندای آسمانی که با عنوان «صیحه» و «فزعه» نیز از آن یاد شده است؛ در کنار سایر علایم و نشانه‌های ظهور، همچون ظهور سفیانی، یمانی و نفس زکیه ذکر کرده‌ و از جزئیات آن خبرداده‌اند؛ به گونه‌ای که نعمانی 25 روایت، شیخ صدوق 8 روایت و شیخ طوسی 9 روایت در این باره گزارش کرده‌اند. از میان این تعداد، 4 روایت صحیح (همان: 264؛ طوسی، 1411: 435 و 441 و صدوق، 1395: 650) و 4 روایت دیگر قابل اعتماد هستند. قابل اعتماد از این‌رو که برخی راویان این روایات در کتاب‌های معتبر رجالی به توثیق و یا تضعیف متصف نشده‌اند تا بر اساس معیارهای محدثین متاخر بتوان دربارۀ وضعیت اسناد آن روایات قضاوت کرد و آن‌ها را در یکی از چهار دستۀ صحیح، حسن، موثق و ضعیف قرار داد؛ اما بر اساس پاره‌ای قراین، می‌توان آن‌ها را پذیرفت.

همچون حدیث 7 کمال الدین (صدوق، 1395: 650)، عمربن حنظله توثیق ندارد؛ اما عموم محدثین به روایات او اعتماد کرده و روایات او را تلقی به قبول کرده‌اند (خویی، 1413، ج 14: 32). نیز در اسناد روایات 25 و 26 الغیبه نعمانی (نعمانی، 1397: 263 و 264)، علی بن یعقوب هاشمی توثیق یا تضعیفی ندارد؛ اما برخی محدثین، روایت بنی فضال از او را دلیل بر قابل اعتماد بودن او دانسته‌اند (خویی، 1413، ج 1: 67) و نیز حسین بن مختار در حدیث 16 الغیبه نعمانی (نعمانی، 1397: 257)، از سوی هیچ یک از رجالیان توثیق نشده و تنها شیخ مفید او را ثقه دانسته است (مفید، 1413، ج 2: 248) که اگر توثیق شیخ مفید را بپذیریم، می‌توان این روایت را پذیرفت و بدان اعتماد کرد.
مابقی روایات ضعیف‌اند که قریب به اتفاق آن‌ها، علت ضعف، توثیق و تضعیف نداشتن، و به عبارت دیگر مهمل بودن راوی است که در این صورت می‌توان از آن‌ها به عنوان شاهد و موید روایات مورد اعتماد استفاده کرد. براین اساس، باید گفت حجم روایات در حدی است که می‌توان به صدور آن‌ها اطمینان حاصل کرد.
در روایات، زمان این صیحه در بیست و سوم ماه رمضان، قبل از قیام قائم (عج) اعلام شده (نعمانی، 1397: 254) و امری است فراگیر، همگانی و عظیم که به تمام اهل مشرق و مغرب می‌رسد (همان)؛ به گونه‌ای که حتی دختر جوان را از پس پرده بیرون می‌کشد؛ خوابیده را بیدار می‌کند و بیدار را به فزع و فریاد وا می‌دارد (همان: 258) و هر کسی این صدا را به زبان قوم خود می‌شنود و می‌فهمد (طوسی، 1411: 435).
بر اساس آنچه در روایات آمده، این ندا و صیحۀ آسمانی نشانه‌ای یقین آور است؛ به گونه‌ای که اگر محقق شود، در تحقق امر فرج هیچ تردیدی برجای نمی‌گذارد و نشانه‌ای که به وسیلۀ آن، صاحب این امر شناخته می‌شود (نعمانی، 1397: 258).
در روایات بیان شده این ندایی است که در قرآن نیز ذکر آن آمده است؛ آن‌جا که خداوند می‌فرماید:
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِمْ مِنَ السَّماءِ آیهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ؛ اگر بخواهیم، نشانه‌ای از آسمان بر آنان فرود آوریم، تا گردن‌هایشان در برابر آن خاضع گردند (شعراء: 4).
بر این اساس، این ندا، نشانه‌ای الاهی است که اگر نازل شود هیچ جای شبهه و تردید در آن نیست و همه در برابر آن خاضع شده و بر آن گردن می‌‌نهند (نعمانی، 1397: 260)؛ یا در ادامۀ روایتی که در آن بیان شده است: «امر فرج روشن تر از خورشید است»؛ چنین آمده‌که صدایی از آسمان شنیده می‌شود و منادی ندا می‌دهد که همانا فلان بن فلان امام شماست و او را به اسم و نسب معرفی می‌کند و چنین برداشت می‌شود که این ندا و صیحۀ آسمانی از دلایل اصلی روشن و آشکار بودن این امر است. همچنین در روایتی پس از بیان تفصیلی بسیاری از نشانه‌ها و علایم ظهور، امام در نهایت بیان می‌کنند:
اگر ]تشخیص[ همۀ این‌ها دشوار و مشکل شد در تشخیص صدایی که از آسمان خواهد آمد و در آن قائم(عج) به نام خود و نام پدرش خوانده می‌شود، مشکلی نخواهد بود (همان: 279ـ282).
با این حال، آنچه در این روایات جلب توجه می‌کند، اختلاف در مضمون این روایات است. در برخی از روایات، تنها از یک ندا و صیحه یاد شده که در آن منادی اسم و نسب حضرت قائم (عج) را معرفی می‌کند (طوسی، 1411: 464 ) و در برخی دیگر بیان شده است که برخاستن ندای آسمانی پس از وقوع قتل و کشتار فراوان است که منادی از آسمان فریاد بر می‌آورد همانا صاحب شما و صاحب این امر، فلانی است. پس برای چه می‌جنگید و کشتار می‌کنید؟! (نعمانی، 1397: 266 ـ 267 و 279).

در تعداد قابل توجهی از روایات، از دو صیحه و ندای آسمانی یاد شده که ندای اول، از سوی جبرئیل و ندای حق است و ندای دوم، ندای ابلیس و باطل است که در قلب‌ها شک و تردید ایجاد می‌کند‌‌. بر اساس روایتی، ندای اول، در ابتدای شب و ندای دوم، در انتهای شب دوم (همان: 265)، و بر اساس روایتی دیگر، ندای اول، در ابتدای روز از آسمان و ندای دوم، در انتهای روزاز زمین به گوش می‌رسد (طوسی، 1411: 435). در برخی روایات محتوای این دو ندا نیز متفاوت گزارش شده است. به طور مثال، در برخی روایات آمده است که ندای اول، مهدی موعود (عج)را معرفی می‌کند؛ اما ندای دوم که ندای شیطان است، بیان می‌کند که مردی از بنی امیه و پیروان او بر حق هستند (نعمانی، 1397: 264). نیز آمده است که ندای دوم، خبر می‌دهد فلانی مظلوم کشته شده است (همان: 252).

بر اساس روایتی، ندای اول، بیان می‌کند همانا فلانی امیر است و نیز حق با علی (ع) و شیعیان اوست و ندای دوم، بیان می‌کند که همانا مردی از بنی امیه و پیروان او رستگارند (همان: 264). در روایتی دیگر، ندای دوم، از حقانیت سفیانی و پیروانش خبر می‌دهد (صدوق، 1395، ج2: 652) و چند روایت دیگر محتوای ندای دوم را حقانیت عثمان و شیعیان او گزارش می‌کند (طوسی، 1411: 435). علاوه بر این‌ها، روایات دیگری گویای شنیده شدن اصوات سه گانه‌ای است که در ماه رجب به گوش می‌رسد (همان: 439). همچنین در برخی روایات خبر از صوتی داده شده که از جانب دمشق به گوش می‌رسد و از فتح و پیروزی خبر می‌دهد (همان: 442 و نعمانی، 1397: 279).
روشن است این حجم روایات را با این درجه از اعتبار تنها به صرف اضطراب و اختلاف متن نمی‌توان زیر سوال برد و باید دید آیا می‌توان میان آن‌‌ها وجه جمعی قائل شد و این اختلاف و ناسازگاری را بر طرف کرد؟ آنچه برای جمع این روایات به ذهن می‌رسد، این است که بگوییم احتمال دارد محتوای ندای اول، هم معرفی قائم (عج)و هم اثبات حقانیت امام علی (ع) و شیعیان ایشان باشد که در روایات، این مطالب، جداگانه بیان شده است.

آنچه دربارۀ محتوای ندای دوم آمده نیز، احتمال دارد به یک شخص و همان سفیانی ناظر باشد که از تبار عثمان و بنی امیه است و شیطان به منظور ایجاد تشکیک در دل‎‌ها بر حقانیت او و اجداد او ندا می‌دهد. در هر حال، کاملا محتمل است هر کدام از روایات تنها بخشی از این واقعه را گزارش کرده باشد. اگر مجموع روایات در کنار هم در نظر گرفته شوند، شاید بتوان به تصور کاملی از این واقعه دست یافت.
در روایاتی هم که دربارۀ اصوات سه گانه و صوتی که از جانب دمشق به گوش می‌رسد، سخنی از مهدی، یا قائم (عج) نیست؛ لذا ممکن است نشانه‌هایی برای امور و اتفاقات دیگری غیر از ظهور قائم (عج) باشند که وقوع آن‌ها موجب فرج و گشایش برای شیعیان است و نیز آن‌گونه که از تعبیر روایات بر می‌آید، ممکن است این اصوات به عنوان خبر دهنده از آن صیحۀ بزرگ آسمانی و نشانۀ قریب الوقوع بودن آن باشند، نه خود صیحه و ندای مذکور.

مضافا این‌که اصوات سه گانه در ماه رجب را تنها شیخ طوسی در کتاب الغیبه خود گزارش کرده (طوسی، 1411: 439) و این خبر در منابع متقدم دیگر، همچون کمال الدین و الغیبه نعمانی به چشم نمی‌خورد و نیز به آسمانی بودن صوتی که از دمشق به گوش می‌رسد، اشاره‌ای نشده و ممکن است صوت و ندایی بشری و پدیده‌ای کاملا طبیعی پیش از ندا و صیحۀ اصلی بوده باشد.
در هر صورت، به نظر می‌رسد آنچه روایات به رغم اختلاف در تعابیرشان، بر آن دلالت می‌کنند، این است که صیحه و ندای آسمانی نشانه‌ای است معرفت بخش و یقین آور که شناسایی قائم (عج) را برای ما مقدور می‌سازد؛ اما روشن است این نشانه، دلیلی برای ایمان اجباری به مهدی موعود نیست؛ بلکه در همان هنگام نیز شیطان نقش فعالی را در به انحراف کشاندن انسان‌ها از مسیر هدایت اجرا می‌کند و به وسیلۀ ندای دوم سعی می‌کند بذر شک و تردید را در قلب‌ها پراکنده سازد (صدوق، 1395: 650 و نعمانی، 1397: 265) و همان‌گونه که در طول تاریخ همواره انسان‌هایی بودند که با وجود دیدن معجزات فراوان از پیامبران، به آن‌ها ایمان نیاوردند؛ هنگام ظهور نیز انسان‌هایی خواهند بود که به رغم مشاهدۀ نشانه‌های آشکار تسلیم حق نشده و رهسپار وادی ضلالت و گمراهی می‌شوند.

 به همین دلیل است که فراوان می‌بینیم راویان به ائمه: مراجعه کرده، ملاک تشخیص ندای حق از باطل را از آنان جویا شدند؛ ائمه: نیز راهکارهای لازم را در این زمینه به آنان توصیه کرده‌اند؛ از جمله هشدار داده‌اند که ندای دوم که شیطان منادی آن است برای ایجاد فتنه و تفرقه بین شماست. پس مبادا این ندا شک و تردید را در مورد ندای اول در شما ایجاد کند که همانا آن حق است. پس تنها از آن پیروی کنید (نعمانی، 1397: 254 و صدوق، 1395، ج 2: 652).

همچنین روایات به نقش ایمان و اعتقاد به اهل بیت: در شناسایی ندای حق تاکید می‌کنند. از منظر روایات، تنها مومنانند که خداوند، آنان را بر حق که همان ندای اول باشد، استوار می‌دارد و آنان را از گزند شک و تردید در امان نگه خواهد داشت؛ بر خلاف کسانی که دشمنی و عداوت اهل بیت: را در دل دارند و از ایشان بیزاری می‌جویند و ندای اول را سحر و جادوی اهل بیت معرفی می‌کنند (نعمانی، 1397: 261). همچنین در روایت دیگری می‌فرمایند کسانی که احادیث ما را روایت می‌کنند و بر حقانیت خود ایمان دارند، ندای حق را تشخیص خواهند داد (همان: 264). نیز بیان کرده‌اند هنگامی که آن دو ندا واقع شود، آن کس که مومن بوده و قبل از وقوعش بدان ایمان داشته باشد، هنگام شنیدن ندای اول، نیز آن را تصدیق خواهد کرد و ندای دوم موجب شک و تردید او نخواهد شد (همان، 266).
بنابراین، تشخیص و پذیرش ندای حق، هنگام وقوع آن در گرو باور و معرفت پیشین به آن است. به همین دلیل است که ائمه: از قبل ما را بدان خبر داده؛‌ معیارهای تشخیص این دو ندا را در احادیث خود ارائه کرده‌ و با بیان این‌ که ندای حق همان ندای اول است، ما را از هجوم فتنه‌ها و شک و شبهاتی که ندای دوم در قلب‌ها پراکنده می‌سازد، در امان نگاه داشته‌اند.
سوالی که در این‌جا ممکن است پیش آید، این است که آیا ندای دوم که ندای شیطان و باطل است، مانند ندای اول، معجزه است و به لحاظ معرفت شناسی همان کارکرد اعجاز را دارد؟
در پاسخ به این شبهه باید در چیستی و چرایی معجزه اندکی تأمل کنیم. «معجزه» از نظر متکلمین امری خارق العاده و با ادعای مدعی مطابق است که بر صدق ادعای او دلالت دارد (حلی، 1425: 474) و از شروط آن، این است که از سوی خدای تبارک و تعالی به مدعی (نبوت، امامت و کرامت) داده شده باشد (همان: 475). لذا اعطای معجزه تنها برای اثبات صدق و حقانیت است و صدور معجزه برای اثبات کذب محال است. بر همین اساس، غالب متکلمین (غیر از متکلمین اشاعره) بر این نکته اتفاق نظر دارند که قبیح است خداوند به مدعی کاذب، معجزه اعطا کند؛ زیرا در این صورت، اولا، تمیز میان صادق و کاذب محال خواهد بود و ثانیا، موجب این خواهد شد که خداوند اسباب جهل بندگانش را فراهم آورده و آن‌ها را به باطل تشویق کند که این با حکمت باری تعالی ناسازگار است (سبحانی، 1412: 96).

لذا کارهای به ظاهر خارق العاده‌ای که مدعیان دروغین انجام می‌دهند، نمی‌توان معجزه و فعل باری تعالی در نظر گرفت. بر همین اساس، دلیلی وجود ندارد که ندای دوم یا ندای شیطان را که در روایات مرتبط با ظهور آمده است، معجزه وار تفسیر کنیم؛ بلکه بر اساس آن، مبنای عقلی که در تعریف معجزه بیان شد، دلیل کافی در اختیار داریم که در تفسیر ندای دوم دست به تاویل بزنیم و آن را به صورت غیر معجزه تفسیر کنیم.

به طور مثال، می‌توان ندای دوم را بیانی مجازی دانست برای شبهه افکنی‌های جبهۀ باطل که به رهبری شیطان انجام می‌شود؛ یعنی اندکی پس از این‌که ندای اول در تمام جهان طنین انداز شد، شیطان دست به کار می‌شود و با وسوسه‌ها و دسیسه‌های فراوان و جبهۀ باطل نیز با فعالیت‌های رسانه‌ای خود سعی در خنثی کردن اثر معرفتی ندای اول و ایجاد شک و شبهه و تردید در انسان‌ها دارد تا آن‌ها را از راه حق منحرف ساخته و مانع تحقق ظهور مهدی موعود(عج) شود.

افزون بر آن در روایات، کارکرد ندای دوم، ایجاد شک و تردید در دل‌هاست؛ نه ایجاد معرفت و یقین؛ در حالی که در مورد ندای اول، روایات تاکید دارند که این نشانه چنان از قدرت معرفت زایی بالایی برخوردار است که بر اساس آیۀ 4 سورۀ شعراء، جای شک و تردید برای هیچ کس باقی نمی‌ماند و همگی در برابر آن خاضع و تسلیم می‌شوند و این دلیل دیگری است که ما را بر آن می‌دارد ندای اول را معجزه بدانیم و ندای دوم را امری طبیعی و غیر معجزه وار؛ زیرا امری که یقین و اطمینان ایجاد کند، معجزه است؛ و الاّ ایجاد شک و شبهه و تردید در توان همه وجود دارد.
در پایان باید متذکر شد که درحال حاضر درک چگونگی رخداد صیحه و ندای آسمانی امری دشوار است؛ امری که در چارچوب معیارهای عقلانی و قوانین طبیعی که هم اکنون در جریان است، کم‌تر قابل توجیه و توصیف است. شاید به همین دلیل است که می‌توانیم آن را امری شگفت و معجزه آسا تعبیر کنیم که خبر از امری عظیم و بزرگ می‌دهد. اما آنچه باید در نظر داشت، این است که عدم توانایی عقل در توضیح و توصیف این واقعه نمی‌تواند دلیل موجهی برای انکار آن باشد؛ زیرا این واقعه، دلیل موجهۀ خود را از حجم فراوان روایاتی که روایات معتبر هم در میان آن‌‌ها اندک نیست؛ دریافت می‌کند.
نتیجه‌گیری
دوران طولانی غیبت کبرا و ظهور و بروز فتنه‌های گوناگون، زمینه را برای ظهور مدعیان دروغین مهدویت فراهم آورده است. از سوی دیگر، تکالیف و مسئولیت‌هایی که بر دوش شیعیان، مبنی بر یاری و نصرت حضرت مهدی(عج) هنگام ظهور، نهاده شده، در وهلۀ اول در گرو شناسایی آن حضرت است. مطمئنا عقل به تنهایی برای شناسایی امام مهدی حقیقی کافی نیست؛ زیرا تنها قادر به کشف معیارهای کلی است و در تشخیص مصداق آن‌ معیارها چندان کارایی ندارد. لذا لازم است، نشانه‌هایی اختصاصی و منحصر به فرد برای امام مهدی حقیقی از سوی ائمه: ارائه شده باشد؛ به گونه‌ای که بی هیچ واسطه‌ای، افراد را به او راهنمایی و حجت را بر آنان تمام کند.
در نگاه متکلمینی همچون شیخ مفید و سید مرتضی، این نشانه، می‌بایست از نوع معجزه باشد تا بر صدق ادعای فردی که خود را مهدی موعود خوانده است، دلالت کند. روایات نیز اظهار معجزه را در کنار علایم دیگری همچون نص و عصمت، از نشانه‌های تشخیص هر امامی بر شمرده‌اند.
برای شناسایی امام مهدی (عج) و ظهور او نیز نشانه‌ها و علایم فراوانی نام برده شده است که از میان آن‌ها تنها پنج علامت را می‌توان به عنوان علایم حتمی و قطعی ظهور در نظر گرفت که عبارتند از: ظهور سفیانی و یمانی، کشته شدن نفس زکیه، خسف بیدا و ندا و صیحۀ آسمانی. از آن‌جا که غیر از خسف بیدا و صیحۀ آسمانی، چهار نشانۀ قبل، قابلیت تطبیق بر مصادیق متعدد را دارند؛ تنها خسف بیدا و صیحۀ آسمانی را می‌توان به عنوان نشانه و علامت معجزه آسا در نظر گرفت. از میان این دو نیز، در روایات، از صیحۀ آسمانی به عنوان نشانه و علامتی یاد شده که حضرت قائم (عج) را به نام و مشخصات کامل معرفی می‌کند.

بر این اساس، باید گفت، این نشانه، نشانه‌ای منحصر به فرد برای شناسایی حضرت حجت (عج) خواهد بود. روایات فراوانی جزئیات این ندا و صیحه را خبر داده‌اند که تعداد قابل توجهی از روایات معتبر در میان آن‌ها وجود دارند. بر این اساس، می‌توان گفت هنگام ظهور آنچه امام مهدی حقیقی را به انسان‌ها شناسانده و حجت را بر آن‌ها تمام می‌کند، ندا و صیحه‌ای آسمانی است که او را با نام و مشخصات کامل به مردم معرفی می‌کند. به همین دلیل است که در روایات، فرج و شناسایی امام مهدی (عج) امری روشن و آشکار، همچون خورشید دانسته شده است که برای تشخیص آن جای نگرانی نیست.

منابع
قرآن کریم.
1٫ آیتی، نصرت الله (پاییز 1391). معیارهای تطبیق نشانه‌های ظهور، مشرق موعود، شماره 23٫
2٫ ابن بابویه، علی بن الحسین (بی‌تا). الامامه و التبصره، قم، موسسه آل البیت.
3٫ حلی، حسن بن یوسف (1425ق). کشف المراد، تحقیق: حسن حسن زادۀ آملی، قم، موسسه نشر اسلامی.
4٫ خویی، ابوالقاسم (1413ق). معجم رجال الحدیث، تهران، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه.
5٫ سبحانی، جعفر (1412ق). الالهیات، قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه.
6٫ شریف مرتضی، علی بن حسین (1410 ق). الشافی فی الامامه، تحقیق: سید عبدالزهرا حسینی، تهران، موسسه الصادق (ع).
7٫ صادقی، مصطفی (1385ق). تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
8٫ صدوق، محمد بن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، قم، دار الکتب الإسلامیه.
9٫ طوسی، محمد بن حسن (1406 ق). الاقتصاد فیما یتعلق فی الاعتقاد، بیروت، دارالاضواء.
10٫ ــــ، (1411 ق). الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامى.
11٫ طبرسى، احمد بن علی (1403 ق). الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضى.
12٫ کلینی، محمد بن یعقوب (1411 ق). الکافی، بیروت، دارالاضواء.
13٫ مجلسی، محمد باقر (1429 ق). بحارالانوار، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
14٫ مفید، محمد بن محمد (1413 ق). الف، النکت الاعتقادیه، قم، الموتمر العالمی للشیخ المفید.
15٫ ــــــــــــــــــ، (1413 ق). ب، رسائل فی الغیبه، قم، الموتمر العالمی للشیخ مفید.
16٫ ــــــــــــــــــ، (1413 ق). الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید.
17٫ نعمانى، ابن ابی زینب (1397 ق). الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق.

 

نویسندگان:
معصومه رضوانی، روح الله شاکری زواردهی

مجله انتظار موعود شماره 47


نوشته شده در   جمعه 18 فروردين 1396  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
 
Refresh
SecurityCode